نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

یک کارگر زیر فشار جنایت سرمایه خود را کشت!

راه مقابله با شدت استثمار، جنایت و کارگرکشی سرمایه این نیست که کارگران یکی، یکی با دست خویش خودکشی کنند، اما وقتی که طاقت ها طاق می شود، وقتی که ابعاد سبعیت سرمایه تمامی مرزهای تصور را پشت سر می گذارد، زمانی که برودت بیش از حد دلمردگی و نومیدی، آتشفشان خشم و قهر و انفجار برده مزدی را به انجماد می کشد، وقتی که کارگر خود را تنها می بیند و همه توان اعتراض، طغیان و پیکارش را در حصار تنهائی به بند می یابد، روزگاری که توده های کارگر متشتت، بی تشکیلات و فاقد ظرف لازم برای اعمال قدرت جمعی علیه سرمایه داران و سرمایه و دولت سرمایه داری هستند، روزهائی که کارگران در صف مستقل طبقاتی و شورائی خویش علیه سرمایه نمی جنگند. زمانی که طبقه کارگر کوهساران عظیم فروماندگی و استیصال را بر سر خود خراب می بیند و بالاخره ایامی که نظام کارگرکش سرمایه داری برای گسترش دامنه تعرض خود به هستی توده های کارگر با هیچ نوع مانع، رادع و سدی مواجه نیست، آری در چنین اوضاع جهنمی پلشت برهوت مانندی، کارگر به جای جنگ متحد و متشکل علیه سرمایه و نظام سرمایه داری دست به خودکشی و همزمان کشتار خانواده خویش می زند. کارگری که جان خود را می گیرد همه افراد خانواده وی نیز تسلیم گرسنگی و مرگ ناشی از گرسنگی می گردند.

  عزت منجزی کارگر کشت و صنعت کارون در شوشتر نیز زیر آوار چنین وضعی، زیر مهمیز سبعیت های بی کران سرمایه، زیر رگبار توحش و درندگی های دولت هار اسلامی سرمایه داری ایران همین کار را کرده است. او نیز در روز پنج شنبه هشتم مهرماه وقتی که تمامی درهای زندگی را بر روی خویش بسته یافته است، وقتی که آخرین ذخیره طاقت او برای تحمل بار گرسنگی فرزندان تمام شده است، وقتی سوای سیاهی و سیاه زار وحشت و دهشت سرمایه هیچ چیز دیگر در برابر چشمان خود ندیده است، وقتی که مشاهده گرسنگی و برهنگی و حقارت و بدببختی افراد خانواده کل عقل و هوش و ظرفیت مقاومت او را در هم کوبیده است، آری او نیز در قعر این وضعیت فاجعه بار ساخته و پرداخته نظام بشرستیز سرمایه داری دست به خودکشی زده است. عزت در بخش انبار شرکت کار می کرد، دستمزد نازل او کفاف هزینه فرزندان و همسر بیکارش را نمی داد. او هر روز که می گذشت وضع روحی بسیار وخیم تری پیدا می کرد و سرانجام زمانی که فقط 45 سال داشت تصمیم به خودکشی گرفت و جانش را از دست داد. عزت توسط سرمایه، نظام کارگرکش سرمایه داری و دولت هار و درنده و قتل عام سالار جمهوری اسلامی سرمایه داری به قتل رسید.

خودکشی عزب منجزی فقط فریادی علیه شدت بی مهار استثمار سرمایه و دنیای توحش های نظام بردگی مزدی نیست. مرگ او در عین حال فریادی بر سر کل همزنجیرانش، کل توده های کارگر در سراسر جهان موجود نیز هست. اگر عزت خود را در صف متحد و متشکل توده همزنجیرش در حال نبرد علیه سرمایه می دیدید، اگر او غول عظیم قدرت طبقه اش را قدرت خود می یافت، اگر او کارگری متشکل در شوراهای کارگری ضد سرمایه داری طبقه خود بود، اگر او در دل پیکار سراسری شورائی طبقه اش سنگر به سنگر با سرمایه داری می جنگید، اگر او در چنین شرائطی قرار داشت نه فقط دست به خودکشی نمی زد که هر نغمه خودکشی هر همزنجیر را سخت محکوم می کرد. اگر عزت در چنان شرائطی بود خودکشی هر کارگر همزنجیر را ترک جبهه جنگ ضد سرمایه داری و ترک سنگر نبرد علیه نظام بردگی مزدی تلقی می کرد.

خودکشی عزت فریادی بر سر همه توده های کارگر ایران است که تحمل بس است، تنهائی بس است، تن دادن به وضعیت موجود بس است. گزینه خودکشی به خاطر جنایات سرمایه بس است. سرگردانی در بی راهه های سکوت و رفرمیسم بس است. باید به پا خاست، باید متشکل شد، باید شورائی و ضد سرمایه داری دست در دست هم گذاشت. باید به جای کشتن خویش با همه قوا دست به کار تدارک لازم برای جنگ علیه استثمار و بی حقوقیها و مظالم  سرمایه داری و سرانجام نابودی این نظام گند و خون و وحشت گردید.  

سیمای سوسیالیسم

اکتبر 2011