نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

نـیـاز جـنـبـش کـارگـری کدام است ؟

مطلب "پیرامون مسایل و معضلات جنبش کارگری امروز" که "چکیده ی بحث و تبادل نظر عده ای (١٢ نفر) کارگر شاغل و بازنشسته ای است که سال های طولانی در بخش های مختلف صنعت کار و زندگی کرده اند" یکی از جدی ترین نوشته هایی است که پس از عروج اعتراضات مردم ایران در تابستان ١٣٨٨ توسط فعالین جنبش کارگری داخل منتشر شده است. این نوشته "حضور طبقه کارگر با هویت و آرایش طبقاتی خویش" در برآمد عظیم اجتماعی مردم ایران را ضروری می داند و می کوشد تا دلایل این عدم حضور را بررسی کند و راه حلی برای برون رفت از آن بیابد. به این اقدام با ارزش باید ارج گذاشت و این مباحث را تا دستیابی به نتیجه ای مطلوب ادامه داد. باشد تا این مباحثات جناح چپ جنبش کارگری را حول تحلیل از اوضاع سیاسی و اقدامات و سیاستهایی که باید برای بسیج طبقه کارگر در دستور بگذارد متحد و منسجم کند.   در همین زمره مقاله "جایگاه روز کارگر ٩٠ در مبارزه کارگران" که فعلا تنها دو قسمت آن در نشریه کارگر امروز شماره های ۵ و ۶ آمده و در شماره های بعد ادامه خواهد یافت دقیقا همین هدف را دنبال می کند که نشان دهد چگونه می توان موانع اعمال هژمونی طبقه کارگر بر جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران را رفع کرد. به همین دلیل ترجیح این است که بحث موانع ذهنی و عینی حضور جنبش کارگری در مقاله "جایگاه روز کارگر ٩٠ در مبارزه کارگران" ادامه یابد و در این مقاله در چند قسمت تنها به نکات دیگر نوشته "پیرامون مسایل و معضلات جنبش کارگری امروز" اشاره شود. 

بخش اول: آگاهگری یا استراتژی 

مطلب "پیرامون مسائل و معضلات . . . " مسائل مورد نظر خود را در ٨ مورد دسته بندی کرده است که مجموع آنها را می توان زیر عنوان موانع ذهنی و عینی به صحنه آمدن طبقه کارگر برای اعمال هژمونی بر جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران دسته بندی کرد. "طبقه در خود" یکی از عناوین هشتگانه "پیرامون مسائل و معضلات . . . " است که از جمله بعنوان علت فقدان تشکل های کارگری در ایران بیان شده است. توضیح علل معضلات و مسائل جنبش کارگری ایران با عبارات "طبقه در خود" و "طبق برای خود" در اغلب موارد راه حلی جز تلاش برای "آگاهگری" مرسوم مورد نظر چپهای غیر کارگری در میان کارگران پیش پای فعالین جنبش کارگری نمی گذارد. 

بحث مفصل درباره درک مرسوم چپ غیر کارگری از "بردن آگاهی" به میان کارگران را طبعا باید به فرصت دیگری موکول کرد. مختصر اینکه رفع معضلات فعلی جنبش کارگری با راه حل "آگاهگری" راه حل مرسومی در چپ ایران است و نویسندگان "پیرامون مسائل و معضلات . . . " در نوشته خود تفاوتشان را با این درک مرسوم چپ توضیح نداده اند و البته باید منتظر بود. واضح است که آگاهگری بخشی جدایی ناپذیر از فعالیت سوسیالیستها در میان کارگران است اما سئوال در مقابل درک رایج چپ از "بردن آگاهی" در میان کارگران درباره محتوای این "آگاهگری" و نحوه آن است. 

عموم کارگران از میزان دستمزد، قرار دادهای سفید امضا، فقدان تشکل های مستقل و طبقاتی کارگری، کیفیت نازل و ناکافی بیمه و بهداشت و درمان و خلاصه از موقعیتی که در آن کار و زندگی می کنند شدیدا ناراضی هستند و یک لیست طولانی از مطالبات دارند. اگر ما با جنبش سراسری کارگری برای این مطالبات روبرو نیستیم دلیلش این نیست که کارگران آگاه نیستند و باید آگاهی درباره مزیت افزایش دستمزد و لزوم مبارزه برای آن را به میان کارگران برد. بنابراین موضوع این نیست که کارگران چه مطالباتی باید داشته باشند که نیاز به «آگاهگری» باشد. مسئله چگونگی رسیدن به مطالباتی است که اکثریت کارگران هم اکنون دارند. مسئله یافتن راهها و روشهای مبارزاتی است که با اتکا به آن کارگران در شرایط فعلی بتوانند به مطالبات خود برسند. به عبارت دیگر آنچه جنبش کارگری کم دارد آگاهی نسبت به مطالبات خود نیست بلکه کمبود استراتژی مناسبی است که فعالین جنبش کارگری بر سر آن به توافق رسیده باشند تا در پرتو آن جنبش کارگری را برای رسیدن خواستهایش متحد و متشکل کنند. امر تدوین استراتژی نیز در گرو تحلیل از شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه، نقاط قوت و ضعف طبقه کارگر و هچنین موقعیت صاحبان سرمایه و صنایع و دولت حامی آنها و غیره است. اگر مجاز باشیم که با عبارات مقاله «پیرامون مسائل و معضلات …» حرف بزنیم و طبقه کارگر ایران را «طبقه در خود» بدانیم عبور از این مرحله و تبدیل شدن به «طبقه برای خود» در گرو «افزایش آگاهی» کارگران توسط «عناصر آگاه» و مطابق درک رایج در چپ نیست بلکه نیازمند بحث و جدل فعالین جنبش کارگری برای اتحاد حول یک استراتژی مبارزاتی است که طبقه کارگر را با همین آگاهی و با همین کوهی از مطالبات بی پایانی که فی الحال دارد متحد کند و برای هژمونی بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران به صحنه بیاورد. اگر منظور از «آگاهگری» آشنا کردن کارگران با این تحلیلها و متحد کردن آنها حول یک استراتژی معین برای دستیابی کارگران به مطالباتشان است طبعا راه حلی درست و کارساز است.
برخلاف بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی که طبقه کارگر و جنبش کارگری در آنها قبل از شکل گیری عقاید سوسیالیستی وجود داشته اند، در ایران عقاید سوسیالیستی حتی قبل از شکل گیری طبقه کارگر بعنوان یکی از دو طبقه اصلی جامعه حضوری قدرتمند و جدی دارد. به این اعتبار جنبش کارگری ایران و فعالینش از همان ابتدای پیدایش خود با عقاید سوسیالیستی آشنا بوده و هستند و از جمله خواهان تشکلهای مستقل طبقاتی و حق اعتصاب اند. اما همواره فقط زمانی توانسته اند تشکلهای مورد نظر خود را ایجاد کنند و نسبتا آزادانه دست به اعتراض و تظاهرات و اعتصاب بزنند که دولت و رژیم حاکم ضعیف بوده اند مانند دوران ملی شدن صنعت نفت در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی و انقلاب 57. طبعا این بدان معنا نیست که کارگران در دورانی کوتاه نسبت به لزوم داشتن تشکل و حق اعتصاب آگاه بودند و استقرار مجدد اختناق باعث شد تا کارگران ناآگاه شوند و تشکل و حق اعتصاب را نالازم بدانند. مانع ایجاد تشکل کارگری در ایران اختناق و دیکتاتوری و برتری قدرت ارگانها نظامی و امنیتی رژیم های حاکم بر قدرت جنبش کارگری و فعالین آن است. بین فقدان سنت و فرهنگ تشکل پذیری در طبقه کارگر ایران و عدم آگاهی کارگران به لزوم تشکل تفاوت بسیاری است و متاسفانه حتی بعضی از فعالین جنبش کارگری هم تفاوت آنرا تشخیص نمی دهند. جنبش کارگری ایران به لزوم داشتن تشکل کاملا آگاه است اما فاقد سنت و تجربه عملی تشکل پذیری است. کارگران ایران فرهنگ و سنت تشکل پذیری را باید در عمل فرا گیرند و این نیازمند فرصت برای ایجاد تشکل و آشنا شدن کارگران با روشها، سنت ها و پیچ و خم های حرکت متشکل در عین داشتن اختلاف نظر و مباحث پر حرارت درونی است. کم نیستند فعالین جنبش کارگری ایران که با مواجهه با اولین ناملایمات کاملا طبیعی یک حرکت متشکل نوپا خسته و بی طاقت میشوند و به فعالیت فردی رو می آورند که نتیجه سرخوردگی از فقدان یک سنت و فرهنگ تشکل پذیری است نه بی اعتقاد شدن به حرکت متشکل و فراموش کردن ضرورت تشکل. نگاهی به تجربیات فعالین کارگری که در ده ساله گذشته فعالیت در یک تشکل کارگری (چه تشکل کارگران پیشرو نظیر کمیته پیگیری و هماهنگی و چه تشکل توده ای نظیر واحد و هفت تپه) را تجربه کرده اند و در عین ناملایمات و بحثهای تند و پر حرارت درونی مانع از فروپاشی تشکل نوپای مربوطه شده و تجربه آموخته اند بخوبی این تفاوت را نشان میدهد. چه بسا کارگرانی که به لزوم حق تشکل واقفند اما نمی دانند از کجا باید شروع کنند و چگونه کارگران را برای ایجاد تشکل آماده کنند. آشنا شدن با جزئیات چگونگی ایجاد تشکل سندیکای واحد و هفت تپه بخوبی نشان میدهد که آگاهی کارگران به لزوم داشتن تشکل تازه شروع فعالیت برای سازمان دادن حرکت کارگران برای ایجاد تشکل و چگونگی حفظ آن هنگام مباحث پر حرارت ناگزیر درونی و حملات رژیم است. جنبش کارگری ایران خواهان تشکل های طبقاتی و مستقل خود است و عظمت کار و خلاقیت کارگرانی که دست اندر کار ایجاد سندیکای هفت تپه و واحد شدند سازمان دادن مجموعه اقداماتی بود که توانست حرکت خود را بر شرایط آن روز ایران متکی کنند تا این دو تشکل کارگری ساخته شوند. فرهنگ و سنت تشکل پذیری در دل مبارزه و عمل مشترک در میان کارگران عمومیت می یابد.
ادامه دارد..


رضا مقدم 

28 شهریور 1390

به نقل از به پیش! شماره 68، شنبه 30 مهر 1390، 22 اکتبر 2011