نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

نجات جامعه در گرو مبارزات کارگری است..

رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی از هر ترفندی برای سرکوب مبارزات طبقه کارگر استفاده می کند و با توصل به تمام ابزار ودستگاه های سرکوبگر خود دست به حمله گسترده علیه فعالین کارگری زده است. تشکلهای کارگری بدون هیچ تاملی سرکوب می شوند، رهبران کارگری که تنها بخاطر منافع بحق کارگران مبارزه می کنند به جرم های: «اخلال علیه امنیت و نظم عمومی کشور، تحریک به شورش و اعتراض،…» زندانی می شوند، کارگران در صورت اعتراض بخاطر حقوقشان با اینکه از داشتن نان شب خود هم محروم هستند از کار اخراج شده و برایشان جریمه های نقدی کمرشکن می بندند تا با به روز سیاه کشاندن خانواده های این کارگران، کمر آنها را بشکنند.   

 دراین شرایط بخاطر بیکارسازی ها، بخاطر وجود هزارو یک قانون ضد کارگری رژیم، نداشتن امنیت شغلی، محروم بودن از هر حقوق اولیه انسانی، کارگران در سیاهچال های نکبت فقر و فلاکت و نیستی اسیر شده اند، اما دولتیان و تمام اعضای سیستم حکومتی رژیم سفره غارت و چپاولشان باز است و از خانه خرابی زحمتکشان و ویران کردن کشور سرمایه هاشان سر به آسمان می زند و بساط عیش و عشرتشان برقرار است. رژیم جمهوری اسلامی این را بهتر از هر کسی می داند که مبارزه متشکل کارگران حتی اگر برای حقوق معیشتی شان هم که باشد، امروز تنها می تواند در بستر مبارزه با رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی جریان یابد و تنها بستر آن مبارزه برای آزادی است. چرا که رژیم جمهوری اسلامی از یکطرف بخاطر اشتهای تحریک شده ی بیکران و سیری ناپذیرش از وجود سرمایه باد آورده ای که هر روز میلش را به چپاول بیشتر می کند و از طرف دیگر پیدا نکردن راه حلی که عاقبت بتواند با خیال راحت واطمینان از ثبات خود، با داشتن برنامه ای درازمدت تر به غارت خود ادامه بدهد، می داند که با این وضعیت بی ثبات، تنها راه برای ماندگاریش سرکوب است. از طرف دیگر آگاهی کارگران به این واقعیت که نعمات زندگی البته اگر به طرز عادلانه و واقعا به اندازه کار مفید هر انسانی قسمت شود، کافیست که تمام مردم دنیا را سیر نگه دارد و دیگر حتی در شاخ افریقا با تمام بی آبی هم هیچ کس گرسنه نخواهد ماند، چه برسد به زحمتکشان و کارگران در ایران با این همه نعمات طبیعی اش. وضعیت نابسامان کارگران و محروم بودن آنها از هر حقوق انسانی، آن هم در قرن بیست ویکم با این سطح رشد تکنیک وسادگی درتولید مایحتاج زندگی، با وجود محرومیت از هر گونه تشکلی کارگران را بر آن می دارد که از کوچکترین فرصت برای مبارزه بخاطرحقوق خود استفاده کنند. هر چند که هرگونه اعتراضی ازطرف آنها بدون هیچ تاملی از طرف رژیم مورد حمله قرار می گیرد و کارگران معترض با محکوم شدن به جرایم سنگین به صلابه کشیده شده اند! رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی می داند که موفقیت کارگران درهر حرکت جمعی و متشکلی، هر چند جزئی، جرقه ای از نور امیدی برای تمام مردم زحمتکش و تحت ستم است و می تواند به زحمتکشان جامعه نشان دهد که تنها راه رهایی ازاین فقر و بی سامانی مبارزه ای متشکل و هدفمند برای خلاصی از دست این رژیم و پیروزی بر آن است.

از آنجا که مبارزات کارگری به عنوان یک پای قدرتمند مبارزه با رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی لرزه بر اندام حکومت می اندازد، به همین خاطر بیشتر شرکت های تولیدی بزرگ شکل پادگان های نظامی را پیدا کرده اند و ازطرف نیروهای سرکوبگر مدام تحت کنترل قرار دارند.

رژیم دست به همه کار می زند تا جلوی تشکل یابی واتحاد کارگری را بگیرد و هنوز کابوس انقلاب 57 را مثل بختک به همراه خود یدک می کشد؛ با وجود تغییر و تحولات اخیر کشورهای عربی، این ترس و وحشت در دولتیان بیشتر شده است. رژیم که بهتر از هر کسی به قدرت کارگران آگاه است و هنوز اعتصاب کارگران شرکت نفت را در آن دوران از خاطر نبرده است، این را خوب می داند که با آمدن آنها به میدان، دیگر همه چیز تمام شده و هیچ احدی جلودارشان نخواهد بود.

آخر کارگران امروز، بخاطر ترس از دست دادن چه چیز می بایست دست به عصا و ترسان باشند و نخواهند این نظامی که بر جامعه ما مسلط است، فرو بپاشد. بخاطر ثبات زندگی خانوادگی شان، بخاطر نداشتن چندرغازی برای تامین پیری شان، بخاطر بی آیندگی فرزندانشان، بخاطر خانه ای که ندارند، شغلی که داشتنش پا در هوا است. سیاستگذاران رژیم جمهوری اسلامی این ها را بخوبی درک می کنند، به همین جهت نک اصلی حمله شان کارگران هستند. کارگران را نمی شود در خانه هایی که ندارند، زندانی کرد تا با پول هایی که ندارند، مثل از ما بهترانی که پول های خود را در بانک هایشان خوابانده اند و در خانه های خود زندانی هستند، بتوانند خود و کودکانشان را تغذیه کنند و برای مدتی قهرمانانه در خانه های خود زندانی باشند.

در جامعه که رو به فساد و تباهی می رود، آنها هم که مام وطن شناس هستند و کشور خود را با دل و جان پاس می دارند، فرزندان خود را برداشته و راهی کشورهای اروپایی می شوند تا که اینها در جامعه فاسد تباه و آینده شان خراب نشود. در کشورهای اروپایی هم می زنند و می رقصند و فیلم های وطنی نگاه می کنند. یا از موزیک های وطنی لذت می برند. خیلی راحت هم نسخه می دهند که برای حفظ وطن بهتر است تا چند صباحی جمهوری اسلامی را تحمل کنیم ونسخه تغییرات آهسته و رفرم را برای جامعه ایران تجویز می کنند. این خانواده های کارگری هستند که امکان فرار از مملکت را ندارند یا اینکه سرمایه ای تا بتوانند برای مدتی هم که شده این وضع نابسامان را تحمل کنند؛ و تنها راه برایشان مبارزه بی امان برعلیه این نابسامانی ها است و منافعشان در تغییر قطعی و هر چه سریع تر جامعه است. نسخه های تغییر و تحولات آهسته این حضرات تنها خیری که برای کارگران و مردم زحمتکش دارد این است که زندگیشان روز به روز بییشتر در لجنزار نیستی و تباهی فرو برود و خطر اینکه خروج از تباهی را برای کارگران هر چه دشوارتر کند، بیشتر می شود.

تمام کسانی که واقعا آزادیخواه هستند و از وضع جامعه ایران به ستوه آمده اند، نمی توانند در مقابل مبارزات کارگری بی تقاوت بمانند؛ نمی توانند با خیال اینکه مبارزات کارگری تنها و تنها برای حقوق چندرغازشان است از کنار بلاهایی که این رژیم بر سر کارگران مبارز می آورد ندیده بگذرند. نجات جامعه ایران همه در گرو مبارزه متشکل کارگران است. تنها راه رهایی جامعه، رهایی کارگران و رسیدن به حقوق حقه شان است. کسانی که می خواهند به مبارزه مثمر ثمر برای رهایی از جمهوری اسلامی دست بزنند هیچ راهی به غیر از حمایت بی دریغ خود از مبارزات کارگری ندارند.*

مینا فرخنده 27 اکتبر 2011‏

به نقل از به پیش! شماره 69، یکشنبه 15 آبان 1390، 6 نوامبر 2011