قبل از آنکه به ریشه های سرکوب افغانستانی ها در ایران بپردازیم، کمی در خصوص عمق فاجعه باید تعمق کنیم. سرکوب افغانستانی ها در این دوره بیشتر شبیه روشهای سرکوب یهودی ها و کمونیست ها در دوره ی نازی ها در مقطع جنگ جهانی دوم است و از این منظر افشاء و نشان دادن آن به جهانیان و مردم ایران ضروری است. البته می دانیم که طی چند دهه گذشته با افزایش بحران اقتصادی برخی مردم نا آگاه مقصر بیکاری و نا امنی را افغانستانی ها می دانند، در صورتی که بحران اقتصادی چنان ریشه در ساختار سرمایه داری ایران دارد که کارگران افغانستانی که همواره سخت ترین و پست ترین شغل ها را داشته و دارند، در شکل دادن این وضعیت هیچ نقشی ندارند. به هر شکل کارگران سوسیالیست و آگاه هر چه بیشتر باید این موضوع را برای توده ها توضیح دهند و از حق حیات و کار کارگران افغانستانی حمایت کنند. فضای راسیستی موجود در ایران علیه افغانستانی ها خود زمینه های سرکوب را برای جمهوری اسلامی فراهم نموده و در نزد افکار عمومی بیرون کردن افغانستانی ها حتی به روش های وحشیانه و فاشیستی نه تنها قبح ندارد، بلکه در بین بخشی از مردم نیز هواخواهانی نیز دارد. از این زاویه است که هر چه بیشتر ضروری است اقداماتی از این دست، نه تنها محکوم گردد بلکه تبلیغات وسیع و درازمدتی لازم است تا توده ها بدانند کارگران افغانستانی از جنس طبقاتی خودشان هستند و اساسا انسان ها نه با نژاد و ملیت، بلکه با تعلقات طبقاتی باید شناخته شوند.
اما به راستی چرا در شرایط کنونی حکومت اسلامی رو به چنین سرکوب فاشیستی و همه جانبه ای آورده؟ بحران وسیع اقتصادی ابعاد گوناگون و زیادی دارد و هر روز آثار آن بیشتر هویدا می شود. با تنگ تر شدن حلقه ی تحریم ها بسیاری ازکارخانه ها در معرض ورشکستگی و تعطیلی قرار گرفته اند. فقط در چند ماه گذشته حدود صد و پنجاه هزار نفر به خیل بیکاران افزوده شده و پیش بینی این است که تا چند ماه آینده، چند برابر این تعداد بیکار خواهند شد. می دانیم که در ایران بیش از یک میلیون مهاجر افغانستانی وجود دارد که تقریبا 99 درصد آنها کارگر هستند. جمهوری اسلامی که در این شرایط بحرانی برای بقا به هر چیز چنگ می اندازد تا به حیاتش ادامه دهد، هیچ منعی از سرکوب وحشیانه و فاشیستی ندارد و کارگران افغانستانی که بیدفاع ترین بخش کارگران در ایران هستند را هدف قرار داده تا بدین شکل آنها را وادار به بازگشت به افغانستان نمایند و بیکاری که می رود تبدیل به بحرانی بزرگ بشود را تا حدودی کنترل نماید. واضح است که جمهوری اسلامی هیچ راه حل اقتصادی و رفرمیستی برای بحران اقتصادی و عوارض آن ندارد و در نتیجه تنها به روش های سرکوب بیشتر رو می آورد.
اما کارگران و مردم باید بدانند، بیرون رفتن افغانستانی ها از ایران نه مشکل بیکاری را حل می کند و نه نا امنی را. بیش از هر جمعیتی در ایران این جمهوری اسلامی و افزایش تضادهای طبقاتی است که باعث افزایش بیکاری- نیاز به نیروی ذخیره کار- و نا امنی گردیده است. آیا باعث گرانی سرسام آورنیز کارگران افغانستانی هستند؟ آیا باعث و بانی افزایش فقر و استثمار هم کارگران افغانستانی هستند؟ آیا افزایش سرقت، فحشا، اعتیاد ربطی به کارگران افغانستانی دارد؟ واضح است که جواب منفی است. بیکاری و ناامنی نیز از جمله عوارض بحران ساختاری سرمایه داری است که حکومت جمهوری اسلامی امروز در راس آن قرار گرفته. آنچه امروز جمهوری اسلامی با کارگران افغانستانی انجام می دهد، به اشکال دیگر و طی این سی سال با کارگران ایران نیز بارها انجام داده است. مگر همین چند هفته پیش فعالین کارگری را در مجمع کمیته هماهنگی مورد سرکوب وحشیانه قرار ندادند. مگر بارها کارگرانی که چند ماه حقوقشان به تعویق افتاده مورد ضرب و شتم و سرکوب قرار نگرفته اند. آیا این حکومت تا کنون کم از کارگران انقلابی و سوسیالیست اعدام کرده و یا دسته دسته آنها را روانه زندان کرده است. مگر رانندگان شرکت واحد و نیشکر هفت تپه مورد سرکوب قرار نگرفتند و رهبرانشان روانه زندان نشدند؟ و خلاصه طی این سی سال صدها نمونه دیگر در ارتباط با سرکوب و کشتارکارگران ایران وجود دارد. بنابر این کارگران و مردم باید بدانند اگر امروز از کارگران افغانستانی دفاع نکنند، سرکوب هایی از این نوع نیز در انتظار آنان خواهد بود. طبقه کارگر یک طبقه جهانی و فرا ملیتی است. در همه جا سرمایه داران و عوامل آنها به روش های مختلف کارگران را استثمار و سرکوب می کنند، بنا بر این تنها با اتحاد و همبستگی جهانی در مقابل بورژوازی و دستگاه سرکوب آن می شود موفق شد. کارگران از هر ملیتی، چه افغانستانی و ایرانی نه تنها زیر بار فشار کار و فقر قرار دارند، بلکه بی حقوقترین افراد جامعه هستند. همین کارگران افغانستانی سختترین کارها را با کمترین دستمزدها انجام می دهند و هزاران ساختمان و پروژه های عمرانی در ایران به دست آنها انجام شده و کوهی از ثروت و ارزش را ایجاد کرده اند. آنها نیز مثل کارگران ایرانی و دیگر کشورها با کار طاقت فرسا سرمایه های سرمایه داران را بیشتر و بیشتر کرده اند و حالا که بحران ساخت دست امپریالیست ها و جمهوری اسلامی عمق یافته، چرا کارگران افغانستانی و ایرانی باید تاوان آن را بدهند؟ چرا آنها که از قَبل کار و رنج کارگران مولتی میلیاردر شده اند و حتی یک شبه 3000 میلیارد تومان به جیب زدند و ثروتشان برای هفت پشت آنها کفایت می کند نباید تاوان بدهند؟ در چنین شرایطی که کارگران افغانستانی را وحشیانه سرکوب می کنند و کارگران ایرانی و دیگر مردم کمرشان زیر بار گرانی و تورم خم شده، فرماندهان سپاه و دیگر سردمداران حکومتی،هر روز بر ثروت غیر قابل محاسبه شان افزوده می شود. باید افکار عمومی متوجه غارتگران و استثمار کنندگان واقعی باشند و نه کارگران افغانستانی که در سفره هاشان چیزی برای یغما وجود ندارد.*
احمد شقاقی
به نقل از به پیش! شماره 75، یکشنبه 8 مرداد 1391، 29 ژوئیه 2012