نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

نان ـ آزادی ، اتحاد کارگری «آزادی بدون نان غیر واقعی ، رسیدن به نان در گرو اتحاد طبقاتی کارگران یک واقعیت!»

اکثریت جامعه ایران در شرایطی سخت و دشوار بسر میبرند وتشنه نان و آزادی اند و برای بهره مند شدن از یک زندگی انسانی و امن در کشمکش مداوم و روزمره با جمهوری اسلامی اند. سرمایه داری در ایران همانند سرمایه جهانی ازهرشگردی برای کسب سود بیشتراستفاده میکند وبرای حفظ منافع خود و نیز برخورداری از قدرت مالی بیشترمیجنگد. این نظام سرمایه داران، استثمارگران و صاحبان سرمایه است. اکثریت اعضای این نظام خود از سهامداران و صاحبان سرمایه هستند و با وضع قوانین استثمارگرانه و در دست داشتن قدرت سیاسی میکوشند تا طبقه و دارو دسته خود را متحد کنند. در طول سالهای سیاه حکومت اسلامی حامی سرمایه، اکثریت جامعه با بی حقوقی  کامل، فقر و بیخانمانی، بیکاری و اعتیاد، زندان و شکنجه و …    روبرو بوده اند تا این سرمایه داران بتوانند از سودهای کلان برخوردار شوند. کسب سود بیشتر، منطق طبقه حاکمه است، مذهب، ناسیونالیسم و ملی گرائی را نیز اینجا و آنجا بکار میگیرد. همه اینها، ابزارهای تبلیغی رژیمهای سرمایه داری هستند که به اشکال مختلف، در زمانها و دوره های مورد نیاز، بکار گرفته میشوند. سالها است که حاکمان سرمایه در قدرت به دلیل دنبال نمودن یک منفعت مشترک طبقاتی، نه تنها مسببان اصلی گرسنگی، بی خانمانی، فقرو بیکاری هستند، بلکه قدرت اقتصادی، سیاستهای استثمارگرانه مورد نیازشان را تولید و باز تولید می کنند. با اتکاء به این سیاستها، طبقه سرمایه داری نشان داده است که برای تامین منافعشان با هم متحدند و برای اتحاد طبقه خود در صورت نیاز یک صدا و یک دست در مقابل جامعه ظاهر خواهند شد. بورژواها کاملا آگاه به منافع خود هستند و منافع خود و طبقه خود را به خوبی حراست میکنند. آنها نیروهای خود را در سطح محلی ، شهری، کشوری و بین المللی سازماندهی کرده اند. احزاب، سازمان، کمیته، گروه و دسته های متفاوت را بکار گرفته اند. از این نیروها در امر کار تبلیغاتیشان و نیزسرکوب توده های مردم، استفاده می نمایند.
اینکه ضرورت مقابله با طبقه حاکمه برای کارگران امری است اجتماعی و نمیتوان بدون سازمان و تشکل به مقابله با آن پرداخت نیز واقعیتی انکار ناپذیراست. ایجاد سازمان، پدیده جدید و کشف نوینی برای طبقه کارگر، سوسیالیستها و کمونیستها نیست. مبارزه متشکل و انقلاب در تاریخ بشریت کم نیستند. پیروزیها و شکستهای دوره گذشته در گرو استراتژی حاکم بر این سازمانها بوده است و نتایج به دست آمده بیان خواسته ها و مطالبات سازمانها و تشکلهای جنبش کارگری و کمونیستی است. آزادی به دست خود، کسب قدرت توسط جامعه برای تصمیم و اجرای قوانین و توافقات با شرکت و دخالت همگان در سرنوشت خود نیاز به سازماندهی اجتماعی و سراسری دارد. سوسیالیستها و کمونیستها مانند دیگر گرایشات درون طبقه به مبارزه و سازمانیابی کارگران مشغولند. برتری و ویژگی سوسیالیستها در این است که منافع کل طبقه را در مبارزه خود مد نظردارند و به صنف، فرقه و جمع خود خلاصه نمی شود. سوسیالیسم و کمونیسم از ایده ها نشئت نگرفته ویا عملی خارج از طبقه کارگر برای رهایی و فدا شدن در راه آزادی طبقه نیست. سوسیالیستها و کمونیستها جدا از طبقه کارگر نیستند که طی مبارزه طبقاتی و هدایت جنبش کارگری آزادی را برای آنها به ارمغان آورند. این درک که احزاب نیروی رهایی بخشی هستند که بدون طبقه، خارج از طبقه و بی ارتباط با این طبقه مشغول سازماندهی و به تاراج گذاشتن ایده ها و مبارزات تبلیغی ناب خود هستند تا به این امید که روزی توده میلیونی به آنها پیوسته و قدرت را گرفته و دنیا را به نفع زحمتکشان تغییردهند. غریبه بودن و درک غلط از سوسیالیسم، مکانیزم تغییرات اجتماعی و مبارزه طبقاتی را آشکار میکند. با این تصور بنظر می آید هدف این نیست که سیستم و مناسباتی از میان برداشته شود و نظام دیگری که تصمیم گیرندگان و مجریان آن شهروندان باشند و در آن نقش ایفاء نمایند، برپا شود، نظامی که مبنایش را مالکیت اجتماعی قرار داده و همه برخوردار از نعمات آن باشند. رسیدن به چنین شرایطی مبارزه ای اجتماعی را می طلبد و طبیعتا سازمان طبقاتی کارگران و صدها سازمان و تشکل کارگری و اجتماعی ضروری است و حول آن باید شکل بگیرد. سنتهای غیر کارگری و یا درک رایج متاسفانه استراتژی و سازمانیابی اش هیچ خوانایی با درک مارکسیستی و یا انقلابات به وقوع پیوسته ندارد. انقلابات گذشته اثبات کردند که، انقلاب، کار خیرخواهان انقلابی و یا احزاب و سازمانها نیست که اول تشکیل یافته اند تا بعدا با پیوستن کارگران تبدیل به احزاب کارگری و اجتماعی شوند. خیلی از جریانات و احزاب، مشکل را بعد از سالها می بایست در عمل درک کرده باشند. اما برای حل مشکل باز به دنبال اتحاد بین خودهستند تا این مشکل را دوره ای ترمیم کنند. باز فراموش میکنند که چنین اتحادهایی سالها و به اشکال مختلف شکل گرفته و باز از هم پاشیده، نه توانسته آلترناتیو باشد و نه جوابگو بوده است. اتحاد آنها در بهترین حالت یک اتحاد آکسیونی است و نه چیزی بیشتر. البته جریاناتی هم هستند که به نقد این اتحادها میپردازند، بخشی از این سر که خود را بالای سرهمه این سازمانها قرار میدهند و نسخه سازمانی خود را آلترنایتو میدانند و بخشی هم هستند که در انتظار موج دیگری از خیزشهای توده ای هستند تا شرایط برای سازماندهی آماده شده و آنها به رهبری جنبش خود جوش توده ای بپردازند. متاسفانه این چنین درکهایی صرفا مختص سازمانها و احزاب نیست، بلکه بخشی از فعالین کارگری نیز هستند که درک مشترکی با این سازمانها دارند و افقی فراتر را برای خود تعریف نمی کنند. آنها فراموش میکنند که مبارزه در گروی توازن قوا بین طبقات است و نه سازمانها و احزاب موجود. سوسیالیستهای جنبش کارگری قرار است مشغول ایجاد اتحاد وسازمانیابی اجتماعی کارگران و زحمتکشان باشند تا بتوانند سازمان سیاسی کارگران را ایجاد نمایند، در مورد حزب و خصوصیات، نقش و جایگاه اش نوشته های فراوانی مدون شده، در این مورد کماکان نیاز است که مباحث بیشتر وهم نظریهای بیشتری در میان فعالین کارگری ایجاد شود.
سختی مبارزه برای متشکل کردن کارگران، اقناع آنها و ایجاد تشکلهای اجتماعی و توده ای انکار ناپذیراست. برای رسیدن به ابزارها و اشکالی که کارگران در آن گرد آمده و خواسته ها و مطالبات خود را در مبارزه هر روز تکمیلتر و فرموله تر کنند، نیازبه یک مبارزه همه جانبه و تنگاتنگ با محیط کار و محل زندگی کارگران و زحمتکشان است.
بدون حضور طبقه کارگر در صحنه مبارزاتی چه درعرصه صنفی وچه سیاسی نمیتوان به دست آوردهای موثر و ادامه کاری که تامین کننده منافع طبقه کارگر و زحمتکشان باشد، دست یافت. طبقه کارگر که احزاب و سازمانهای متفاوت می خواهند آن را نمایندگی کنند، متاسفانه بیشتر موضوع تبلیغی احزاب است تا مبارزه خود کارگران . آنها مشغول فعالیتهای مهم حزبی خود هستند و معلمان و استاد کارانی که آگاهی را قرار است به میان کارگران ببرند در جامعه جا میزنند و یا اینکه خود را حزب نوین کارگران معرفی میکنند. این خود بیگانگی و دوری آنها در واقعیت اجتماعی و مبارزاتی، آنها را تبدیل به سکتها و تجمعاتی بی تاثیر و بی ربط به مبارزات کارگران و جنبش کارگری کرده و میکند. کارگران بخاطر شرایط و شیوه کاری که مشغول به فروش نیروی کار خود هستند، آگاهی طبقاتی را نه تنها فرا میگیرند، بلکه در جریان مبارزه و اعتصاب برای کسب حقوق خود، مطلع میشوند که منافع آنها در گرو مبارزه با طبقه حاکم و صاحبان سرمایه و مالکان ابزار کار و تولید به شکل دست جمعی امکان پذیراست.
کارگران نیاز به اتحاد عمل کارگری دارند و اتحاد عمل سازمانهای چپ را نمیتوان جایگزین آن کرد. اتحاد بین تشکلهای کارگری، یک اتحاد ضروری و عینی است . جلب تشکلها و کمیته های کارگری برای مبارزه مشترک نیازی است که امروز بیش ازهرزمانی برای فعالیت ها و مطالبات اقتصادی –سیاسی ضروری است. مثلا برگزاری مراسم اول ماه مه، تجمعات و اعتراضات کارگری؛ یا مبارزه مشترک برای مطالبه قرارداد های دسته جمعی، الغای قراردادهای موقت و جایگزینی قراردادهای دائمی، افزایش دستمزد متناسب با رشد تورم، حق اعتصابات کارگری، اعتراض برعلیه قانون کار، مبارزه برای دریافت حقوق ها ی معوقه، فعالیت برای آزادی کارگران زندانی و غیره.
اتحاد عمل کارگران به انجام مبارزه رو بجلو کارگران در امر دستیابی به مطالبات مشترک که همان تشکل یابی هر چه بیشتر کارگران است، کمک می کند و با مد نظر داشتن منافع کل طبقه، سازماندهی میشود.اتحاد عمل کارگران در واقع اتحادی است برای مبارزات مشترک کارگران و تشکلهای کارگری، تا توان مبارزاتی کارگران و تشکلهای کارگری را در موقعیت بهتری در مقابل طبقه حاکم در قدرت قرار دهد.
شرایط پلیسی و سرکوبهای شدید رژیم که یکی ازموانع مهم و بازدارنده تشکل یابی طبقه کارگر است را دیگرهمه قبول دارند. کارگرانی که بدون تشکل مبارزه می کنند، به سختی می توانند نتایج مورد نظر خود را به دست بیآورند و یا بطور قاطع و پیگیر نمی توانند در مقابل صاحبان سرمایه و کل دم و دستگاه بورژوازی بایستند. این تجربه ای است که جنبش کارگری در این دوره ها کماکان درگیر آن بوده است و تا این دم و دستگاه است، اوباش، پاسدار، پلیس و ارتش به تجمعات و تشکلات کارگری وحشیانه حمله و اذیت و آزار میکنند. سازمانیابی کارگران منطبق با شرایط و وضعیت حاضر، همان ایجاد تشکل در محل کار و زندگی اولویت این دور جنبش کارگری است . نیاز امروز به میزانی از نزدیکی و همدلی بیشتری در میان کارگران، محافل کارگری و فعالین کارگری دارد. تشکلاتی که در همکاری کارگران پایه ریزی شود بیش از همیشه ضروری است. نقش محافل و جمعهای فعالین کارگری، تشکلها، سندیکاها و کمیته های کارگری موجود برجسته تر شده، تا بتوانند جمعها، تشکلها، انجمنهای و … را کمک به ایجاد شان نمایند و کارگران هرچه بیشتری را آشنا و جلب نمایند. محافل، جمعهای فعالین کارگری که با اتخاذ تاکتیک اتحاد عمل کارگری، چه برای یک اقدام و مطالبه و چه برای مطالبات در سطح وسیعتری مبارزه می نمایند خود یک قدم رو بجلو درجهت ارتقاء جنبش کارگری است. کارگران با اعتماد به نفس و هماهنگی و نیاز هر چه بیشتربه متحد شدن برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری دارند. متحد شدن کارگران، پیش برد مبارزات وتحقق اهداف با تاثیرات و قدرت بیشتری را به ثمر خواهد رساند. زمانی میتوان در همین شرایط سخت، توازن قوا به نفع کارگران را بهتر و قدرتمند تر نمود که توده کارگران پراکنده به کارگرانی متحد با اهداف طبقاتی مشخص ظاهر شوند. اتحاد کارگران ضرورت یک نقطه آغاز را توضیح می دهد. اتحاد عمل تشکلها و کمیته های کارگری موجود می تواند نقطه ای برای آغاز این روند باشد، تکامل آن قطعاً توسط خود تشکل های کارگری در هر محل شکل و فرم گرفته و تکامل می یابد. فعالین کارگری و سوسیالیست می توانند و باید در انتقال تجربه جهت تشکل یابی کارگری انواع ابتکارات و تاکتیک ها، از جمله اتحاد عمل کارگران را به کار گیرند اما نمیتوانند به جای خود توده های کارگر، تشکل ساخته و از آنها بخواهند که به آن بپیوندند. یکی از ویژگی های استقلال تشکل های توده های کارگر در این است که آنها خود و با اراده و به اتکاء نیروی واقعی خود تشکل خویش را می سازند و در اینصورت است که فرا می گیرند که از این ابزار برای چه استفاده کنند و چگونه در حفظ آن تلاش نمایند. چگونگی تشکل یابی کارگران بیانگر خصلت استقلال این تشکلها است. بدیهی است که تشکل مستقل کارگری تشکل مستقل از سیاست نیست بلکه این سیاست مستقل کارگران است که خصلت مستقل به تشکلهای آنها میدهد. نتیجه ای که می توان گرفت اتحاد عمل کارگری، اتحاد عمل و فعل و انفعالات بین طبقه ای است که در تضاد طبقاتی با طبقه سرمایه دار است. این طبقه از این رسالت برخوردار است که جامعه را نه تنها به نفع خود بلکه به نفع تمام شهروندان جامعه تغییر دهد.
امروز توده های کارگر و زحمتکش و تمامی فرودستان جامعه تشنه نان و آزادی هستند، نظام حاکم، با استثمار وحشیانه بربریتی را به بشریت تحمیل نموده است، تا رفاه دولتها و صاحبان سرمایه تامین گردد. نظام حاکم برای حفظ قدرت، قوانین و احکام طبقاتی خود را مبنی قرار داده و ابزارهای زور و سرکوب فراوانی را سازمان داده است. تمامی امکانات جامعه که با کار کارگران و زحمتکشان تامین میشود و تمامی دارائیها و منابع متعلق به همگان را به مالکیت خصوصی خود در آورده اند. نیاز این نظامها برای حفظ قدرت سیاسی و اقتصادی، سرکوب کارگران و مردم زحمتکش جامعه است. بطور مشخص جمهوری اسلامی سرمایه در جنگ با کارگران و زحمتکشان وحشیانه تر از هم طبقه ایهایش شمشیر را برداشته و به مقابله بر خاسته است. طبقه کارگر نیز باید بتواند متحد و یکپارچه تشکل های مبارزاتی خود را سازمان و سامان داده و در یک جنگ طبقاتی، در مقابل نظام حاکم، قدعلم کند. دنیای امروز با همکاری طبقاتی با حفظ و پاسداری ازمرزهای موجود و یا با همکاری و مشارکت طبقات تغییر نمی کند. کسب نان و آزادی، یک زندگی انسانی در گرو یک جنگ طبقاتی است. طبقه کارگر، تنها طبقه ای است که میتواند در مقابل طبقه حاکم ایستاده و بساط ستم و استثمار، فقر و بی خانمانی ، بیکاری و دیگر مشقات ساخته و پرداخته سرمایه داران را برچیند. این تنها جنگی است که با خود تغییری به نفع اکثریت شهروندان جامعه به همراه خواهد آورد.
به نقل از نشریه کانون سوسیالیستهای کارگری، کارگر سوسیالیست شماره ۷
http://www.socialist-workers.org/2012/11/blog-post_9191.html
http://www.socialist-workers.org/