نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

سندیکا و مبارزه ی طبقاتی

بر پایه ی شواهد و تجاربِ تاریخی جنبش جهانی کارگری ، هر آنگاه که سندیکاها و اتحادیه های کارگری ، خود را درگیر خُرده حساب ها و کش و واکش های سیاسی روزمرٌه کرده ؛ و یا بدتر از آن به دنبالچهً سیاست های حزب و فرقه و شخصیتی سیاسی ، گیرم “انقلابی”، بَدل گردیده اند ، روند شقه و از هم گسیخته شدن را آغاز کرده و فرجامی جز شکست و نابودی یا تبدیل شدن به موجودی سترون و بی خاصیٌت و گوش به فرمان نداشته اند. فعالیٌت و عملکرد اغلبِ اتحادیه های کارگری کنونی در سرتاسر جهان نیز شاهد زنده ای بر اثباتِ وجود معضلاتِ مذکور می باشد. این چنین اتحادیه های غیر مستقل که معمولأ نقش سیاه لشکر صف ها و صندوق های رأی گیری را به عهده دارند منافع عمومی طبقاتی کارگران را قربانی سیاست های احزابِ برای حفظ قدرت و یا رسیدن به قدرت می نمایند و در نتیجه نهایتأ مدافع و حامی تنها بخش مرفه و “یقه سفید” کارگران و مزدبگیران می گردند.  لازم به تکرار و تأکید نیست که منظور ، به هیچ وجه ممنوعیٌتِ عضویتِ فعالین سیاسی در سندیکا و اتحادیه و یا منع کردن و بر حذر داشتن اعضای آن در فعالیٌت های سیاسی و حزبی نمی باشد. اگرچه اهداف و وظایفِ اساسی اتحادیه ها دفاع از منافع و مبارزه برای به انجام رساندن خواست ها و مطالباتِ اقتصادی-معیشتی صنف خود و ایضأ عموم هم طبقه ای های خود می باشد، امٌا همین دفاع و مبارزه علیرغم فارق بودن از دغدغه ی کسبِ قدرت سیاسی و نیزهمراهی مستقیم با شوراهای کنترل کارگری دوره ی گذار انقلابی و مألأ تثبیتِ حکومتِ کارگری، بازهم در نهایت و جوهرهً عام خود، سیاستِ طبقاتی اردوی کار علیه اردوی سرمایه را نمایندگی می کند. اعضای اتحادیه ها هم حق دارند به موازاتِ فعالیٌتِ سندیکایی خود ، به طور فردی و مستقل ؛ و نه به نمایندگی ، خصوصأ نمایندگان رسمی و مسئول سندیکا؛ و تا جایی که مُخل اهداف اتحادیه ها و موجبِ بهانه گیری ها و بهره برداری دشمنان اتحادیه و طبقهً کارگر نشود، فعالیٌتِ سیاسی و حزبی هم داشته باشند.

مهم رعایت موازین و احترام متقابل به اهداف و منافع عمومی اتحادیه و حقوق فردی اعضای آن ؛ و عدم تداخل وظایف و اهدافِ سندیکا با فعالیٌتِ سیاسی خارج از آن است که می تواند استقلال اتحادیه ها و یکپارچگی و وحدتِ آن را تضمین نماید. نه اعضای حزبی اتحادیه حق دارند وظایف و سنگینی بار سیاسی حزب خود را بر سندیکا تحمیل کرده و آن را به زائده ی حزبی خود تبدیل کنند؛ و نه سندیکا حق دارد مانع فعالیٌتِ حزبی اعضایش در خارج از سندیکا بشود. اثراتِ مخٌربِ ندانم کاری سیاسیون چپِ دوره ی انقلابِ ۵۷ و تبدیل کارخانجات و اتحادیه ها و شوراهای کارگری به زمین بازی سیاسی آن ها، هنوز همچنان بر روی فعالیٌتِ مبارزاتی کارگران سنگینی می کند.
مبارزه ی عینی و مادٌی اتحادیه ای که به طور روزمرٌه در اصطکاک با منافع حرص آلود سرمایه قرار دارد، همچون هر مبارزه ی سیاسی و حزبی، حسٌاسیٌت های ویژه و الزامی خود را دارد و برای تداوم حیاتِ مبارزاتی اش مستلزم رعایتِ اصول و پرنسیپ های مبارزه و اتخاذ تدابیر و تاکتیک های سنجیده و محاسبه شدهً منطبق با توازن قوا می باشد. باید از خیالپردازی و خود بزرگ بینی، یا ضعفِ اعتماد به نفس و دستِ کم گرفتن خود و دشمن فاصله گرفت. هر اشتباه محاسبه و عمل برای اتحادیه های نوپا در کشورهایی همچون ایران می تواند ادامه ی زیستِ آن را در معرض خطر جدٌی قرار دهد و آن را به نابودی بکشاند. اتحادیه ها در عین داشتن نگاه باز و تیزبین در روند مبارزه با دشمن طبقاتی اش، می بایست مستقل و بی اعتناء به هلهله و هیاهو و تشویق و تقبیح احساساتی “دوستان” ناآگاه و یا میوه چینان خارج از اتحادیه، به مسائل و اختلافاتِ درونی خود به طور منطقی بپردازد و از شقه شقه شدن بپرهیزد. حفظ حقوق و مبارزه در جهتِ منافع عمومی کارگران ، تنها دغدغهً اتحادیه هاست و آن نباید قربانی منافع کوتاه مدتِ گروهی یا فرقه ای درونی و بیرونی گردد.
اتحادیه گام هایش را سنجیده به پیش بر می دارد. در هر گام، جای پا را سفت و محکم می کند تا گام آتی را با صلابت و بدون تزلزل و دل لرزه بردارد. مهم ماندگاری و پایداری و پیشروی است. مهم حفظ استقلال و رزمندگی و نشاط و سلامتِ مبارزه است. مهم واقع بینی و ارتقاء کیفیٌت فعالیٌتِ اتحادیه و برخورداری از حمایتِ خیل عظیم هم طبقه ای ها می باشد. با برخوردهای احساساتی و غیرمنطقی به اختلافات و شقه کردن خود ، کار دشمن طبقاتی را ساده کرده و به خودکشی دست زده ایم. حتی از برخوردهای احساساتی به شیوهً مبارزه و قدیس سازی و قهرمان پروری باید بپرهیزیم و تا جایی که محرومیت و زندان و شکنجه و شهادت ، در جهتِ تقویتِ مبارزاتی کارگران نیست از تبلیغ و فضیلت سازی برای آن ها احتراز کنیم. از دست دادن فعالیٌن کارگری ، از آن جا که جایگزینی آن ها به سختی ممکن است ، چه نفعی برای مبارزه ی اتحادیه ای دارد؟ گذشته از این، اگر مبارزهً سندیکایی برای بهبود زندگی و تأمین سلامت و شادی و نشاط کارگران می باشد چرا باید از محرومیت و زندانی و شکنجه و شهید شدن فعالان آن استقبال کرد و آن را فضیلت دانست. منظور به هیچ وجه کم بها دادن به مقاومت دلیرانهً افراد و خانواده هایشان و ارزشمند بودن این قهرمانی ها نمی باشد، امٌا آن را نباید به وجه صرفأ قهرمانی و قدسیٌاتِ مذهبی و خارج از منطق و دیلکتیکِ مبارزاتی تقلیل داد. باید نفع و ضررش را به حال شخص و خانواده و همرزمان و کلیٌتِ مبارزه ارزیابی کرد. قهرمانی ها و فداکاری های قهرمانانه، که در جای خود و در شرایط پیشبرد امر مبارزاتی پیش می آید بسیار با ارزش و قابل احترام است. اما آن را هدفِ مبارزه و مستحق پاداش اخلاقی و روحانی دانستن و برایش تبلیغ کردن، چیزی است که من هضم اش نمی کنم. به هر حال صحبت بر سر حفظ انسان ها در جامعه ی انسانی و تبلیغ زندگی و همبستگی و تقبیح جدایی ها و گسستن هاست.
گویا مسئله ی اصلی کنونی اتحادیه ای که چند هفته است در پی صدور اطلاعیهً دوم بهمن هیئت مدیرهً سندیکای شرکتِ واحد مبنی بر اخراج اقای اسانلو و متعاقب آن انتشار “گزارش اجمالی اعتراضاتِ سال..” به تاریخ دوازده بهمن توسط آقای اسانلو صورت گرفته، می باشد. از ابهامات و ناروشنی های موجود در اطلاعیه ها و آغاز و ادامهً روند رویداد مزبور که بگذریم، انواع واکنش های گوناگون، از طرف جریاناتِ سیاسی راست و میانه و چپ جامعه ، است که قابل توجه می باشد. گمانه زنی ها و پیش داوری ها و پیش بینی ها یکی پس از دیگری و در رقابت با هم، یک بار دیگر تمام مواضع سیاسیون تشکیلاتی و انفرادی داخل و خارج کشور را در برگرفته و چون هر بار دیگر که گویا فقط یک مسئله وجود دارد ، تمام مسائل کوچک و بزرگ دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده است. جالب تر این که تمام این پیش داوری ها و پیش بینی ها بنا به اذعان خود مدعیان اش برپایه و اساس همان”ابهامات و ناروشنی ها” استوار است. یعنی همین ندانستن ها و نا آگاهی ها از واقعیٌتِ و روند ماجرا ، مبنای قضاوت و موضع گیری هایی له و علیه طرفین قرار گرفته و “هرکس به ظنٌ خویش شده یار” این یا آن. مثل همیشه. از هدفِ موج سواری و میوه چینی های احتمالی آتی حرفی نزنیم و بی دلیل شک نکنیم.
بی تردید رخداد اخیر بسیار با اهمیٌت است و برای جلوگیری از تشتت و سردرگمی بیشتر و تکه پاره شدن سندیکای واحد و دیگر اتحادیه ها، آن را باید مورد بر رسی دقیق و واقع بینانه قرار داد. اما آیا آن چه که تاکنون پیش آمده و گمانه زنی های تاکنونی، چه ابهامات موجود در خود حرکت و بی اعتنایی دو طرفِ ماجرا نسبت به تبعاتِ آن و چه هیاهوی دیگران ، کمکی به امر وحدت و یکپارچگی و ماندگاری سندیکای مزبور کرده است؟ نه قصد من این است و نه اساسأ ضرورتی دارد که به بررسی مواضع این و آن پرداخته شود. در واقع به جز تنها تک و توک برخورد مسئولانه و دلسوزانه به کلیٌتِ وضعیٌتِ سندیکای واحد و دغدغه ی سرنوشتِ آن و منافع عمومی کارگران، بقیه ی اظهارنظرها گویی برای یقه درانی ها و تسویه حساب های مزمن، به روی صحنه آمده است.
چپِ ما را باردیگر توهمات و ناروشنی ها به چند پاره کرده است. دسته ای آن چنان فریاد «پیروزی» و «پیش»روی و «رادیکالیستی» و سالم شدن مبارزهً طبقاتی برآورده اند که گویا تاکنون وجود یک تنه ی شخصی مانع انکشاف و پیشروی مبارزه ی طبقاتی بوده و با اخراج آن «جرثومهً فساد» و«خائن» که به«سزای اعمالش» رسیده ، راه ها هموار گردیده است. دسته ی دیگر هم تا آن جا پیش می رود که دست های حکومت و وزارتِ اطلاعاتش را در صدور اطلاعیه برای اعدام یک«بیگناه»بی خبر از همه جا ، می بیند. در این میان کجا باید در پی حقیقت بود؟ کجاست پایه و مبنای این همه ترهات و افاضات؟ آیا این همه گمانه زنی ها کوچکترین قدمی به نفع وضعیٌتِ مبارزاتی طبقه ی کارگر بوده است؟ آیا این برخوردهای نا مسئولانه طرفین ، چه عاملین اصلی و چه حاشیه ای ها، چیزی جز تفرقه و ایجاد دلسردی و نا اعتمادی بیشتر میان طبقه کارگر چیز دیگری برای گفتن دارد؟. از بیکاره هایی که دائم درپی جمع آوری«مدرک وابستگی» و پیوند این و آن با این جا و آن جا هستند اصلأ حرفی نمینزنیم. یک دوست غیرایرانی علاقمند به مسائل کارگری تلفن کرده بود و می پُرسید آیا در خود ایران هم این قدر تشتت و اخبار ضد و نقیض وجود دارد؟ و می خواست بداند کدام یک از حرف و نقل های خارج نشین ها را می تواندباور کند؟. چه جوابی باید می دادم؟. به کی و کجا، در این جا و آن جا باید پناه بُرد؟
من خود نیز هیچ اطلاعی بیش از آن چه در دو اطلاعیهً مذکور و خیل گمانه زنی ها آمده ندارم و منتظر روشن شدن قضیه از طرفِ خود عاملان اصلی هستم. اگر توقع و انتظار بیجایی باشد که اختلافاتِ و مشکلاتِ و مسائل درونی سندیکا، بروز بیرونی و علنی پیدا کند، اما انتظاری بجا و منطقی است که فقط و فقط به خاطر حفظ و ماندگاری و پیشرفتِ اتحادیهً نوپا و جوان و همبستگی طبقاتی کارگران، از دامن زدن و باد زدن بیشتر به اختلافات و تفرقه افکنی ها و شایعه پراکنی ها بپرهیزید؛ و اگر چنانچه اختلافاتِ موجود به طور دوستانه و منطقی و زیر یک صف قابل حل شدن نیستند، حداقل آینده و سرنوشت سندیکای واحد و به تبع آن اتحادیه های دیگر را قربانی و وجه المفارقه نکنید.
سعید آوا
بهمن ۹۱ و آستانهً سالروز قیام بهمن ۵۷