مفسران اقتصاد بورژوائی کشورهای بریکس «برزیل، هندوستان، روسیه، چین و آفریقای جنوبی» را بمثابه موتور رشد اقتصاد سرمایه داری و عامل تخفیف تاثیرات بحران سرمایه داری جاری توصیف کرده اند و بس. اما مشکل نظریه پردازان و تحلیل گران اقتصاد بورژوائی این است که بر پایه ی باورکورشان به دکترین آدام اسمیث بنیانگذار اقتصاد بورژوائی و چشم پوشی از نقد مارکس از سرمایه داری- ایشان مجبورند کارکرد سرمایه داری، مبتنی بر بردگی مزدی در کشورهای بریکس را یک سویه مشاهده کنند. از این رو، آنها از درک تکوین بحران در بطن رشد اقتصادی کشورهای بریکس واماندند. این صحیح است که از آغازین دهه ی ٢٠٠٠ کشورهای بریکس، از رشد اقتصادی بالائی، بویژه چین با رشدهای ده در صد، برخورد دار بودند. ولی اقتصاد دانان بورژوائی، بنا بر نادیده گرفتن قانون بنیادی سرمایه داری، یعنی فرایند انباشت سرمایه یا تولید ارزش اضافی نمی توانستند جانب دیگر این رشد اقتصادی، یعنی معضل انباشت سرمایه و وقوع رکود و بحران در کشورهای بریکس را پیش بینی کنند(٣). به سخن دیگر، اگر از سال ٢٠٠٨، بخش قابل ملاحظه ای از جهان سرمایه داری زیر بحران سرمایه داری کمر خم کرده اند، امروز بحران گریبان برزیل و فردا چین و غیره را خواهد گرفت. مارکس در گروندریسه توضیح می دهد: بورژوازی تنها آن زمان به صرافت تحقیق فرایند تولید سرمایه داری می افتد که سرش به طاق بحران بخورد. تا زمانی که دمل بحران سر باز نکرده، اقتصاد دانان بورژوازی فرایند رشد اقتصاد سرمایه داری را پدیده ای ادامه دار می بینند(۴). ازاینرو، اینان علیرغم تجربه ی ترکیدن حباب «اینترنتی، معروف به دات کام» در سال ٢٠٠٠، عاجز شدند که عواقب افسارگسیخته ی قمار بازی بازارهای بورس، موسسات مالی و بالاتر رفتن قیمت دیوانه وار منزل را در آمریکا، اروپا و غیره درک کرده و پیشتر خطر ترکیدن حباب های صنعت مسکن و قمار بازی بانک ها در آینده را به دولت های سرمایه داری گوشزد کنند. اقتصاددانان بورژوائی بنا به باور غیرانتقادی شان از فرایند سرمایه داری، یک بار دیگر مرتکب اشتباه مشابه در رابطه با کشورهای بریکس و رشد اقتصادی برزیل، بمثابه یکی از اعضای این گروه گردیدند. مطابق آمار اقتصادی، برزیل با رشد شتاب آورش، ششمین قدرت اقتصادی جهان گردید. بورژوازی جهان معجزه ی رشد اقتصادی برزیل را تحسین و تمجید کردند. ولی ببینیم، بالاخره عاقبت این معجزه ی اقتصادی به کجا انجامید. در سال ٢٠١١ رشد اقتصادی برزیل ۵/٧ درصد محاسبه گردید. سپس در سالهای ٢٠١٢ و ٢٠١٣ رشد اقتصادی برزیل بترتیب به ٧/٢ و ۶/٠ درصد تنزل و متقابلا نرخ تورم به ۵/۶ افزایش یافت. اکنون برزیل عملا وارد رکود اقتصادی شده است. کاهش رشد اقتصادی برزیل از۵/٧ درصد به ۶/٠٠ درصد قطعا عواقب گسترده ای بر فرایند اقتصادی و بافت اجتماعی برزیل وارد کرده است. تظاهرات میلیونی در شهرهای برزیل شفاف تر از هر تحلیل و آمار اقتصادی این برگشت اقبال از سرمایه داری برزیل و فشار بر زیست و کار طبقه ی کارگر برزیل را عیان می کند. مفسران بورژوائی می گویند اعتراضات عظیم جاری در ٢٠ سال گذشته ، بعد از کنار رفتن دیکتاتوری های نظامیان دست پرورده ی آمریکا، بی سابقه بوده است. برآمد فراگیر اعتراضات کارگری، کاملا بورژوازی برزیل و جهان را غافل گیر کرد. ولی مفسران و روزنامه نگاران بورژوائی صلاح نمی بینند اضافه کنند که در ٢٠سال گذشته اوضاع معیشتی طبقه ی کارگر برزیل چگونه بوده است. شاید گفته شود که دلیل غیبت جنبش اعتراضی در ٢٠ سال گذشته را در بهبود رفاه عمومی طبقه ی کارگر برزیل دید. نه خیر، هرگز از این خبرها نبوده. وقتی آقای «لوئیز اینسیو لولا دا سیلوا، Luiz incio Lula da Silva» معروف به لولا، کارگر سابق فلزکاری و رهبر حزب تازه تاسیس شده ی حزب کارگران برزیل در سال ٢٠٠٢ بقدرت رسید، شعار محوری آقای لولا تامین سه وعده غذا- کیفیتش پیش کش شما- برای طبقه ی کارگر برزیل بود! بنابراین از این ٢٠ سال گذشته، ١٠ سال اول، شرائط کارارزان به طبقه ی کارگر برزیل اجازه نمی داد حتی سه وعده غذا بخورند! لولا و حزبش به کارگران قول سه وعده غذا می دهند. وقتی لولا و حزب کارگران برزیلش به قدرت رسیدند، از کارگران خواستند انتظاری فراتر از تحقق سه وعده غذا را نداشته باشند. پس، حلبی آبادها هم چنان باقی خواهند ماند و هنوز هم هستند. بنابراین، دلیل فقدان اعتراضات فراگیر کارگری در ٢٠ سال گذشته بهبود آن چنانی در شرائط رفاه عمومی طبقه ی کارگر برزیل نبوده است. بلکه باید سراغش را در عرصه ی سیاسی، در ١٠ سال اول حکومت های دیکتاتوری نظامی، و ١٠ سال دوم را در تمکین کردن طبقه ی کارگر برزیل به شرائط موجود ارزیابی کرد. (آنسوی سوی سیمای رشد شتاب آور برزیل ظهور ۴٠ نفر میلیاردر، ٨/۴ میلیون نفر بدون هیچ درآمد خانوادگی و۴٣/١١ میلیون نفر با درآمد ماهیانه ئی برابر با ۴۵ دلار بوده است. آمار از آی بی جی ای).
جنبش ضدسرمایه داری برزیل
خبرنگار الجزیره از اعتراضات برزیل این گونه گزارش می دهد: جنبش اعتراضی برزیل نه سراغ احزاب رفت و نه اتحادیه ها،. بلکه آنها به تنهائی با استفاده از ابزارهای رسانه ای اجتماعی فراگیر برای بسیج و سازمان دهی بهره جستند. این جهت گیری کارگران برزیل به خود سازمان دهی بوضوح به حاشیه رانده شدن و بی اعتبار شدن احزاب و اتحادیه های کارگری برزیل را ثابت می کند- واقعیتی جهانی. در ١٠ سال گذشته، احزاب سیاسی و اتحادیه های کارگری برزیل مسئولانه وظایف خودشان را در قبال طبقه ی سرمایه دار برزیل برای کشیده شدن بیشترین نرخ ارزش اضافی از گرده ی طبقه ی کارگر برزیل انجام داده اند. حزب کارگران برزیل و اتحادیه های کارگری برزیل، به یک کلام، نه در جبهه ی کار، بلکه خدمتگزار اردوی سرمایه بوده اند.
شکی نیست که جنبش اعتراضات میلیونی نسل جوان برزیل، از یک سو از جنبش عظیم ضدسرمایه داری تاکنونی، بویژه جنبش اعتراض “وال استریت” آمریکا الهام گرفته و متقابلا به محتوای مطالبات پیشین غنا بخشیده است. جنبش اعتراض برزیل از خواست اولیه ی اعتراض علیه افزایش قیمت بلیط اتوبوس به خواست های بهبود خدمات بهداشتی و آموزشی، مبارزه علیه رشوه خواری، فساد، مطالبه ی سرویس ترانسپورت همگانی مجانی وعلیه ولخرجی ٢٠٠ میلیارد دلار برای ساختن استادیوم های ورزشی ارتقا یافت.
جنبش اعتراضی طبقه ی کارگر جوان برزیل خواست های گوناگون پیشین رد خواست بهبود رفاه اجتماعی فرموله کرد. اما، تحقق بهبود رفاه عمومی طبقه ی کارگر برزیل نیاز به فراتر رفتن از روابط بردگی مزدی سرمایه داری دارد. امروز، برمتن بحران سرمایه داری، مشغله ی دولت های سرمایه داری نه بهبود شرائط زیست و کار طبقه ی کارگر، نه ابقاء بعضی از جنبه های مناسب رفاه عمومی، بلکه دستور کار بورژوازی جهانی حمله به سطح کار و زیست کارگران و تحمیل هر چه شرایط بی حقوقی بیشتر به کارگران جهان است. سرمایه داری آمریکا از ارائه ی خدمات بهداشتی و درمانی به طبقه ی کارگر آمریکا عاجز است. دانشجوی خانواده ی کارگرآمریکائی یا باید با دورنمای متحمل شدن ١٠٠هزار دلار قرض وارد دانشگاه و یا با ١٠٠هزار دلار قرض از دانشگاه فارغ التحصیل شود. ۵٠ میلیون نفر کارگر آمریکائی بیمه ی بهداشت و درمانی ندارند. به همین تعداد از کارگران آمریکائی زیر خط فقرزندگی کرده و از کوپن غذا و سوپ مجانی استفاده می کنند و غیره. سوای حملات بورژوازی انگلستان به سطح معیشت و کار طبقه ی کارگراین کشور، چندی پیش بی بی سی خبر داد که دختران دانشجوی انگلستان برای تامین هزینه ی تحصیل دانشگاهی به تن فروشی متوسل شده اند. ولی این خبر بی بی سی نه صرفا نشانه ی وفاداری به آزادی انتشار اخبار و اطلاعات، بلکه بورژوازی انگلستان از تریبون بی بی سی اش به دختران دانشجوی انگلستان یاد می دهد، اکنون که بحران است هیچ اشکالی ندارد با تن فروشی مشکل هزینه ی تحصیلی را حل کنید.
آیا خواست رفاه همگانی طبقه ی کارگر برزیل تحقق پذیر است؟ جوابش آری و نه. در بالا به اختصار نشان داده شد که نه تنها برزیل، بلکه برای نمونه، انگشت روی دو قدرت امپریالیستی آمریکا و انگلستان گذاشته شد که از ارائه ی رفاه همگانی برای طبقات کارگر این دو کشور عاجز هستند. اما، هم رشد نیروهای مولده ی آمریکا و انگلستان و همچنین برزیل پایه های مادی یا اقتصادی تحقق تامین رفاه همگانی، در شعار «از هر کس به اندازه ی توانش و بر هر کس به اندازه ی نیازش» را فراهم کرده است. مانع وسد تحقق این شعار نظام بردگی مزدی روابط سرمایه داری است. راهگشای تحقق این شعارسرنگونی بردگی مزدی را طلب می کند.
درعین حال، هر درجه ای از گشایش در شرائط زیست و کار طبقه ی کارگر برزیل به توازن قوای طبقه ی کارگر و طبقه ی بورژوازی بستگی دارد. امروزه بواسطه ی سمبه ی پر زور معین طبقه ی کارگر برزیل، خانم دلما روسف، رئیس جمهور برزیل اعلام کردند ٢۵ میلیارد دلار برای بهبود سیستم ترانسپورت برزیل اختصاص می دهد و رفرم هائی برای بهینه کردن خدمات درمانی و آموزش و پرورش، مبارزه با رشوه و فساد انجام خواهند کرد. ولی، جنبش اعتراضی طبقه ی کارگر برزیل فریب این ترفتدها نشد واز زبان یکی از سخنگویانش، که با رئیس جمهور دیدار کرده بود، در مصاحبه ای اعلام کرد: ما تا تحقق خواست هایمان به راه پیمائی اعتراضی ادامه خواهیم داد(۵). او در مقابل پیشنهاد تخصیص ٢۵ میلیارد دلار برای ترمیم خدمات ترانسپورت، خواهان سرویس ترانسپورت مجانی همگانی شد. آیا جنبش اعتراضی کارگران برزیل بسوی قیام و سرنگونی سرمایه خواهند رفت؟
مقولات رشوه و فساد در روابط بردگی مزدی سرمایه داری
یک فقره از خواست های طبقه ی کارگر برزیل مبارزه علیه رشوه و فساد گسترده در سرمایه داری برزیل را شامل می شود. اما، در روابط بردگی مزدی سرمایه داری رشوه و فساد چه معنائی دارد؟ بگفته ای پول حاصل از کسب و کار حلال ولی رشوه گرفتن و اختلاس حرام، صحیح است؟ در حقیقت، رشوه و فساد پدیده ای غیر از تصاحب جزئی از کل ارزش اضافی تولید شده ی طبقه ی کارگر نیست. با این درک فرقی بین شیوه های گوناگون گرفتن رشوه و یا دزدیدن از بودجه ی عمومی و نظائر آن، تفاوتی با تصاحب یا دزدیدن ارزش اضافی طبقه ی کارگر توسط سرمایه دار در فرایند بخش تولید صنعتی، موسسات خدماتی و یا تصاحب ارزش اضافی طبقه ی کارگر در شکل درآمد از سهام بازار بورس و سهام کارخانجات و موسسات تولیدی و خدماتی ندارد. جا دارد به درک رنگین کمان رفرمیسم راست و چپ ایران و انتقادات لیبرالی اینان به رواج رشوه و فساد در حکومت سرمایه داری ایران هم کلمه ای بیان کرد. اینان آن چنان از رواج رشوه خواری و فساد مالی و حساب های بانکی خارج از ایران مقامات حکومت ایران- معمم و مکلا – افشاگری و سخن سرمی دهند؛ که گویا رشوه و فساد به حکومت سرمایه داری ایران، یا بقول اینها حکومت جمهوری اسلامی یا حکومت آخوندی ایران اختصاص دارد. رشوه خواری و فساد، به مثابه بخشی از تصاحب ارزش اضافی طبقات کارگر جزئی از کارکرد روابط سرمایه داری بوده است، آن چه تفاوت می کند شکل این تصاحب است. اگر تنها به یک قلم از دزدی های آشکار در کشورهای توسعه یافته اشاره شود، مطابق برآوردها، سرمایه داران این کشورها برای فرار از پرداخت مالیات یک مبلغ نجومی ٣٠ تریلیون دلار را در بانک های مخصوص تحت نام «مکان های امن یا Safe haven» نگهداری می کنند!
سونامی بحران سرمایه داری
بحران سرمایه داری در کشورهای آمریکا، ژاپن، حوزه ی اتحادیه ی اروپا و غیره فروکش نشده، هم اثرات این بحران و هم تنگناهای ذاتی فرایند انباشت سرمایه در کشورهای دیگر پدیده ی سونامی بحران سرمایه داری را فراهم کرده است. دیروز بحران سرمایه داری در ترکیه سرزد. امروز بحران دامن برزیل، فردا آرژانتین، پس فردا کشور آفریقای جنوبی، سپس اندونزی و به همین ترتیب دیگر کشورها را خواهد گرفت. ببینیم پیش بینی بالا تا چه اندازه با احتمال بروز بحران در فراسوی کشورهای بحرانی تاکنون خوانائی دارد:
بالاخره، تا زمانی که گردباد بحران سرمایه داری همچنان می غرد، دست یابی به بدیل بردگی مزدی روابط سرمایه داری غیرممکن نیست.
٢٠١٣/٠۶/٢٧
توضیحات
١- اطلاق طبقه ی متوسط به بخشی از طبقه ی کارگر جهانی از طرف بورژوازی جهانی و در راسش آمریکا، به بهانه ی دستمزد یا حقوق بالاتر از دستمزد یا حقوق متوسط کارگران صنعتی/ خدماتی، یک اقدام موذیانه برای تحریف معنای طبقه در روابط بردگی مزدی و ایجاد شکاف و تفرقه در وحدت طبقه ی کارگر است. طبقه ی سرمایه دار یا طبقه بورژوا با این تحریف می خواهد به قشر کارگران با دستمزد یا حقوق بالاتر القا کند که آن ها نه به طبقه ی کارگر بلکه به طبقه ی سرمایه دار تعلق دارند. تاریخا بورژوازی انگلستان به جای واژه ی فرانسوی طبقه ی بورژوا، اصطلاح طبقه ی متوسط را بکار برده است. طبقه ی متوسط یا طبقه ی بورژوا طبقه ای است صاحب وسائل تولید که، تعداد معینی کارگر را استخدام کرده و ارزش اضافی آنها را تصاحب می کند. تمام جوانانی که در خیابان های برزیل راه پیمائی و اعتراض می کنند، نه صاحب کارخانه، کارگاه، فروشگاه و نه مغازه دارند. این جوانان یا کارگراند، یا در موقعیت کارگر بیکار و یا فرزندان خانواده های کارگری اند.
٢- دولت برزیل قرار است تا سال ۲۰۱۴ دوازده استادیوم ورزشی ایجاد یا بازسازی کند. این پروژهها جا به جایی هزاران نفر و اسکان آنها در مناطقی دیگر را در پی داشته است. جابهجاییهای اجباری در بسیاری از موارد اهالی را از شعاع اصلی محل زندگی قبلی خود دور کرده و مشکلات متفاوتی را برای آنها دامن زده است. سازمان ملل در گزارشی سیاست جابهجاسازی دولت برزیل را در بسیاری از موارد ناقض حقوق بشر دانسته است.این استادیوم های عظیمی که در شهرهای گوناگون برزیل ساخته می شوند، هر کدام با گنجایش ۶٠ هزار تماشاچی، بعد از مسابقات فوتبال جهانی و المپیک هرگز این تعداد تماشاچی نخواهند داشت. این نیز افزوده شود که، محتملا شرکت های مجری پروژه ی عظیم ساختن استادیوم ها مرتکب تخلفات مالی شده اند و اعتراض کارگران علیه رشوه و فساد گسترده شامل این پروژه نیز می گردد.
٣- مطابق تحلیل مارکس از فرایند تولید سرمایه داری، سرمایه ها در رقابت باهمدیگر، پیوسته با تحول تکنولوژی وسائل تولید، یا ماشین آلات بارآورتری را وارد فرایند تولید کرده و از نیروی کار کمتری استفاده می کنند. به سخن دیگر، با این تحول نسبت سرمایه ی سرمایه ی ثابت، ماشین آلات، مواد خام و نیمه خام و ساختمان و غیره به نسبت سرمایه ی متغیر یا هزینه ی نیروی کار یا دستمزد کارگر افزایش می یابد. هم واقعیت چندین صدساله ی روابط بردگی مزدی بی هیچ ابهامی این حقیقت را ثابت می کند. هم چنین بلحاظ نظری نیز چنین است. سرمایه دار به این دلیل از تکنولوژی استفاده می کند که با کاستن از شمار کارگران هزینه ی دستمزد کاهش یابد. مارکس تنها نیروی کار کارگر را منبع تولید سود یا ارزش اضافی به اثبات می رساند. زیرا، هزینه ی سرمایه ی ثابت، بنا به دوام مصرفش، در زمان معینی به کالا منتقل می شود. اما، استفاده از تکنولوژی موجب کاهش سود و زمینه ساز بحران می گردد. مارکس در فرمولی این فرایند را گرایش نزولی نرخ سود می نامد.
۴- “گوردن براون” وزیر خزانه داری انگلستان در کابینه ی “تونی بلر”، بارها در پارلمان این کشور از رشد اقتصاد نوین و محو شدن پدیده ی دوره های تکراری رونق و کسادی اقتصادی با افتخار سخن گفتند. ولی وقتی در سال ٢٠٠٧ به نخست وزیری رسیدند، دوباره بحران اقتصادی دق الباب کرد. معلوم شد، که تحلیل مارکس درست بوده و سرمایه داری را گریزی از بحران نیست. آنچه ایشان از رشد اقتصادی بدون بحران سخن می گفتند، فرایند حباب صنعت مسکن و قمار بازی موسسات مالی بوده است- حباب ترکید. اکنون بعد از گذشت پنج سال، هنوز سرمایه داری انگلستان، برای مبارزه با عواقب بحران به زیست و کار طبقه ی کارگر انگلستان حمله میکند.
۵- بی اعتنائی به قول های “دلما روسف” گونه ای از بلوغ سیاسی جنبش کارگری برزیل را نشان میدهد. چرا که عملی شدن اقوال ایشان، بویژه در شرائط کنونی، باید از غربال کابینه، کنگره ی ملی و مهمتر از همه از صافی سرمایه داران کلان- قدرت اصلی پشت پرده ی دولت سرمایه داری برزیل- بگذرد.