اکنون کارگران و زحمتکشان ایران از نظر سیاسی و اقتصادی دوران بسیار دشواری را می گذرانند. سالهاست که جهت استثمار و غارت هرچه بیشتر آنها، رژیم از نظر سیاسی آنها را از هر حقوقی محروم کرده و هر از گاهی قانونی در جهت هرچه بیشتر در اسارت نگهداشتن آنها تصویب می کند. همانطور که میدانیم سرکوب هر چه وحشیانهتر مبارزات توده ها برای تحقق خواستههای خود، عمده ترین ابزار و شیوه رژیم جمهوری اسلامی می باشد. اما این رژیم برای این منظور تنها از ماشین سرکوب خود استفاده نمی کند بلکه فریب تودهها را نیز با شدت تمام جهت کنترل تودهها و عقب نگهداشتن آنها به کار میگیرد. این رژیم خودفروختگان و فرومایگانی دارد که کاملا در خدمتاش بوده و از طریق قلم نیز به گونههای مختلف به تبلیغات فریبکارانه دست می زنند. آنها در تبلیغات خود وضعیت موجود را همیشگی و ثابت توصیف کرده و به شیوههای مختلف هر نوع مبارزهای را بیثمر و بینتیجه تعریف می کنند . مرتجعین، در هراس از طغیان خشم کارگران و زحمتکشان، آنها را موجوداتی توصیف میکنند که گویا هرگونه تلاششان برای رهایی تلاشی عبث و بیهوده خواهد بود. در این تبلیغات سعی میشود با برجسته کردن شرکت عدهای در صفوف نماز جمعههای رژیم اکثریت مردم را مذهبی وآنهم مذهبی معتقد به جمهوری اسلامی جا بزنند. یا آنها را در صف به اصطلاح سبد کالا و خرید مایحتاجشان نشان میدهند تا قدرت دولت در تصمیم بر زندگی آنها را نشان داده و آنها را تحقیرکنند. از همه فاجعه آمیزتر آنها را در تجمع برای نمایش اعدام قربانیان نظام نشان میدهند که تجمع کرده و گویا بدون بروز احساسی به اعدام جوانان نظاره می کنند، تا بتوانند آنها را از نظر فرهنگی عقب افتاده و از نظر انسانی فاقد هر نوع احساسی جلوه دهند.
چنین تبلیغاتی که البته هدفی ارتجاعی دارد حتی روی برخی روشنفکران اثر گذاشته و آنها را از تداوم مبارزه ناامید کرده است تا جایی که در برابر جنایات جمهوری اسلامی برخوردی نظاره گرانه داشته و باور به تقدیر را اختیار کردهاند. چنین روشنفکرانی به این واقعیت توجه ندارند که همین تودههایی که آنها را با نشان دادن در صفهای مختلف مورد تحقیر قرار میدهند همانهایی هستند که به صورت میلیونی به میدانها و خیابانها آمده و با شعارها و مبارزه خود رژیم خودکامه شاه را از پای انداختند، این تودهها همانهائی هستند که رژیم جمهوری اسلامی به غیر از ارتش، صدها هزار پاسدار و بسیجی را جهت کنترلشان به خدمت خود گرفته و ماشین تبلیغاتی عظیمی جهت تحمیق آنها براه انداخته است. این افراد که خود تحت تأثیر تبلیغات فریبکارانه ارتجاع نظر منفی نسبت به تودههای مردم پیدا کرده اند در نظر نمی گیرند که این تودههایی که در میدانهای اعدام جمع می شوند اگر فرصت کنند همین اعدام کنندگان را به سزای اعمال خود می رسانند. همان طور که گاه پیش آمده که بر اثر هجوم آنها زندانی اعدامی از مرگ گریخته است. بدون اینکه بخواهیم سر سوزنی فرهنگ نادرست و عقب مانده حاکم بر جامعه را انکار و یا توجیه کنیم اما باید دانست که فرهنگ هر جامعهای را طبقه حاکم و قدرت دولتی حاکم شکل میدهد. بنابراین اگر جریانی باید شماتت شود این نه مردم بلکه سردمداران رژیم میباشند که چنین فرهنگ سفاکانهای را ساخته و با سرنیزه به حفاظت از آن نشستهاند. از سوی دیگر باید به یاد آوریم که تمام آزادیخواهان و انقلابیونی که جان خود را در راه آزادی و سوسیالیسم فدا کردند از میان تودهها و زحمتکشانی که همواره مورد ظلم و آزار و تحقیر رژیم های جنایتکار واقع میشوند برخاسته بودند.
اتفاقاً برخلاف تبلیغاتی که تودههای مردم را فاقد احساس قلمداد میکند، در حقیقت باید این حاکمان را فاقد هرگونه احساسات انسانی دانست. چنین رژیمی که فقط با طرح سئوال “آیا نماز میخوانی” و در مقابل جواب قاطعانه “نه”، هزاران آزادیخواه و انقلابی را در فاصله کوتاهی اعدام کرد را باید وحشی و عاری از هرگونه درک انسانی دانست. روی این نکته هم باید تاکید کرد که توحش حاکمان جمهوری اسلامی نه نتیجه بیماری و دیوانگی آنان بلکه الزام حفظ نظام سرمایهداری حاکم میباشد، چرا که بدون آن توحش انباشت سرمایه و حفظ این انباشت عملی نخواهد بود. این رژیم در حفظ این وضعیت است که در جهات مختلف تلاش میکند و در پی حفظ استثمار و غارت کنونی است که از بیهودگی هر نوع مبارزهای دم زده و ضرورت هر نوع مبارزهای را انکار میکند. رژیم تنها زمانی که میببیند سلطهاش در خطر است در صورت لزوم و اجبار، به تغییر مهرههایی تن می دهد و البته با فریبکاری این امر را هم به حساب خواست خود تودهها می گذارد.
رفع ستمهای سیاسی و اقتصادی کنونی که با تبلیغات مبتنی بر تحقیر تودهها همراه است در گرو یک تغییر بنیادین و یا به عبارت دیگر در گرو انقلاب است. اگر سرنوشت انقلاب به سقوط سرمایهداری و سرمایهداران وابسته است، و اگر رژیم حافظ سرمایهداران با ددمنشی تمام هر صدای اعتراض را در گلو خفه ساخته و به این طریق ضرورت و شرایط مبارزه قهرآمیز را بوجود آورده است پس باید دانست و این دانسته را فریاد زد که هیچ شیوه مبارزهای غیر از مبارزه قهر آمیز، مردم ما را به مطالباتشان که در راس آنها سرنگونی جمهوری اسلامی قرار دارد، نمی رساند. این واقعیت را شرایط عینی انقلاب و ضرورت انقلاب در مقابل همگان قرار داده است.
عبداله باوی
آپریل ۲۰۱۴
یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 19:31