تلخی بیشتر توضیحات نماینده جامعه کارگری در مجلس اسلامی – دقیقا مطابق روال مابقی مقامات – زمانی است که رو به آینده به حرف درمیایند: عجالتا دولت باید “رکود تورمی” (عبارتی جدید از تراوشات فکری حضرات برای کاهش دستمزدها) را حل کند و بعدا کم کم کارخانه ها بکار افتد … بنا بر این هنوز تا آخر خط بیکارسازیها، گرانی و تورم، دستمزدهای نازل و مصائب دیگر راه طولانی باقیست. هنوز و پس از سی و اندی سال اوج شرافت و انسانیت در محجوب و شرکا اینقدر قد میدهد که: درخواست ما از دولت استمرار توزیع سبد کالا برای کارگران است و انتظار داریم دولت هرچه زودتر این کار را شروع کند!
مبادا از دولت دستمزد بالاتر، بیمه بیکاری، مسکن، بیمه درمانی، حمایت از کودکان، رفاه و عدالت اجتماعی را انتظار داشته باشید – تا چه برسد که مطالبه کنید! هسته اصلی سیاست جمهوری اسلامی در مقابل طبقه کارگر در همین بالانس جادویی قرار گرفته است که کارگران مطالبه نکنند، نخواهند، پیگیری بخرج ندهند، تسلیم شوند، بسوزند و بسازند. در این چهارچوب همه ارگانهای دولتی در “همدردی” با کارگران سنگ تمام خواهند گذاشت!! تازه فرمانده نیروهای انتظامی حاضر است در “همدردی با کارگران عزیز” از این فراتر برود. اسماعیل احمدی مقدم در بیانات رسمی خود سیاست نیروهای انتظامی در مقابل تجمعات اعتراضی کارگران را تصریح کرد: مطابق قانون برگزاری هر تجمع اعتراضی صنفی یا غیر صنفی نیازمند اخذ مجوز قانونی است اما چنانچه در دورن کارخانه یا واحدهای صنفی برای طرح خواستههای شرکت کنندگان برگزار شود سیاست ناجا پرهیز از هرگونه دخالت است.
به این ترتیب امروز دیگر تجمع اعتراضی صنفی کارگر و به این اعتبار اعتصاب برای طرح خواسته ها و چانه زدن با کارفرما میتواند از حمله نیروهای امنیتی هراس بدل راه ندهد. برای یک لحظه تعقیب کارگران معترض، شاهرخ زمانی و شهابی و اسانلو و مددی را ندیده بگیرید، و بجایش شلنگ تخته اقتصاددانان و نسخه های مشعشان برای شکوفایی اقتصادی در راه را قرار دهید…
در ایران امروز یک جنگ طبقاتی حاد در جریان است. حمله طبقه سرمایه دار هست و نیست طبقه کارگر را به بازی گرفته است. در مقابل چشم کارگر و با هر ذره ای که از شرایط زندگی وی به یغما میرود یک طبقه سرمایه دار بشدت آگاه و سازمانیافته را قویتر میسازد. این محرومیتها را نه میشود توجیه کرد و نه فضای اعتراضی علیه آنرا مانع شد. در این جنگ سیاست سرمایه داران رو به طبقه کارگر وقت خریدن است. حساب کرده اند که با هر سال و هر ماه که میگذرد، تداوم وضع موجود و فرسایش حاصل آن خطر طبقه کارگر را کاهش خواهد ساخت.
این جنگ طبقاتی و زوایای آن تازگی ندارد و منحصر به ایران و جمهوری اسلامی نیست. اشتها و ظرفیت عقب راندن طبقه کارگر تا مرزهای بردگی مطلق شناخته شده است. چرا باید نسخه محجوب و شرکا را پذیرفت؟ هر روز که میگذرد بیش از پیش راه حلهای اینها برای بحران سرمایه دارانه خودشان پوچی خود را آشکار میکند. طبقه کارگر در سطح جهانی پرچم حکومت کارگری را بعنوان آلترناتیو فوری حکومت سرمایه افراشته است. برای کارگری که با تکیه با دستاوردها و تجارب طبقه جهانی خود به جامعه ایران نگاه کند وارونگی عظیمی خود را نمایان میکند، چگونه است که یک طبقه دهها میلیونی در مقابل یک حکومت و طبقه سرمایه دار بحران زده، متشتت و یاوه گو به انتظار بیشتر تن داده است و چگونه است که این طبقه از دیدن و تشخیص قدرت خود عاجز است.
مصطفی اسدپور
۱۱ اوت ۲۰۱۴