نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

از کودکان کار تا بازنشستگان فولاد

جستجوی عبارت “اعتراض کارگران بازنشسته” در صفحه فارسی اینترنتی گوگل تعداد ۶۶۹ هزار صفحه خبری در این زمینه را جلوی روی شما باز میکند! فولادی های بازنشسته بخش مهمی  از  صفحات مربوط به دو ساله اخیر را بخود اختصاص میدهند. فولادی ها،  از اصفهان گرفته تا کرمان و خوزستان داستان نبرد خیابانی هشتاد هزار کارگر بازنشسته فولاد است که درب هر چه مجلس و استانداری  و  وزارت کار را درآوردند، خیابانها را بند آوردند تا حقوق معوقه دو ساله را ذره به ذره از گلوی دولت بیرون بکشند. اخبار کمابیش مشابه حکایت از سلسله پایان ناپذیر تحرکات اعتراضی در شهرهای مختلف و در سراسر ایران دارند که کارگران برای  دریافتی های محقر ماهانه در پیش گرفته اند.   مخرج مشترک این کارگران و اعتراضات آنها حق طلبی بدون چون و چرای نهفته در انست، سی سال تمام کار کرده اند، از دستمزدهای خود برای ایام سالمندی کنار گذاشته اند و حالا از صندوق مالی متعلق به خود انتظار حمایت دارند.  صندوق بازنشستگی خالی و عدم پرداخت حق ماهانه کارگران  انعکاس دیگری جز  دلقک بازی خجالت آور دولت در مقابل مسئولیت مستقیم در مقابل کارگران نداشته است. با همه دشواریها و پیامدهای مادی و روحی انکار ناپذیر فولادی های بازنشسته و کارگران مشابه؛ هنوز میشود گفت خوش بحال فولادی ها!

طبقه کارگر در ایران در آستانه دوره ای ایستاده است که نسل کارگران قراردادی وارد سن بازنشستگی خود میگردند. کارگرانی که شصت تا شصت و پنج ساله میشوند بدون اینکه هرگز فرصت کرده باشند شغل “واقعی” را تجربه کنند؛ یک شغل با قرارداد رسمی و قانونی، کارفرمایی که حق بیمه و بازنشستگی را واریز کرده باشد و بعلاوه تداوم لازم سی ساله را بر خود دیده باشد. بقول مسئول خانه کارگر رژیم  در سیستم تاکنونی کارگر با دریافت برگ بازنشستگی با یک شوک روبرو میشد. حق با ایشان است پس از سی سال کار و مایه گذاشتن همه جوانی، پس از سی سال سازندگی، فیش مستمری بازنشستگی حکم محکومیت او به زندگی بسیار فقیرانه تر در انتظار مرگ است. اکنون دیگر حتی خبری از این شوک نخواهد بود!

سیستم بازنشستگی پیش بینی شده در قانون اساسی و  قانون کار در ایران چیزی جز یک کلاه برداری و یک باج گیری باندهای تبهکار نمیتواند نام بگیرد. فرمول محاسبه قانونی امروز بر روی دو محور اساسی استوار است. اولا کارگر باید سی سال سابقه کار و بموازات آن سابقه پرداخت سهمیه ماهانه صندوق بازنشستگی را پشت سر گذاشته باشد. و ثانیا سقف محاسبه میزان بازنشستگی بر اساس دستمزد حداقل تعیین میگردد. در این سیستم هر روزه و با هر ساعت کاری سرنوشت و جزئیات زندگی کارگر در ایام سالمندی اش  نیز رقم زده میشود. دستمزد، و نه فقط آن بلکه حداقل دستمزد بختکی است که قرار نیست او را تنها بگذارد. ابتدا با بامبولی باسم تعیین دستمزد حداقل سالانه و با انواع دسیسه مبلغ ناچیزی بعنوان پایه تحمیل میشود. سپس  دریافتی کارگر در ازای کار انجام شده را به شقه های گوناگون اضافه کاری، عائله مندی، بن و پاداش و عیدی و غیره تقسیم میکنند. به این ترتیب سهم کارگر مستقل از سابقه کار و همه مهارت و جان کندن برای کارفرما  نمیتواند از حداقل دستمزد فراتر برود.

دو هفته پیشتر در ۱۴ شهربور ماه، ربیعی وزیر کار دولت در ارائه گزارش امنیت شغلی کارگران اعلام کرد ۹۳ درصد از اشتغال کارگران بر اساس قراردادهای موقت یک هفته و حداکثر یکساله و عمدتا قراردادهای سفید صورت میگیرد. فلسفه این قراردادها عدم رسمیت قانونی و نامعلوم بودن دستمزد کارگر است. گزارش جناب وزیر  بیلان عملکرد دولت عالیه است که دست کارفرماها را برای استثمار وحشیانه باز گذاشته است. اما در این میان خود دولت برنده اصلی است که زیر پای کارگران را در سن شصت سالگی انتظار تامین  یک زندگی حتی در سطح شدیدا زیر خط فقر دستمزد حداقل دولتی؛  خالی کنند.  همین سناریو در زمینه بیمه بیکاری و بیمه های تامین اجتماعی نتایج مخرب و سنگینی را برای کارگران بدنبال داشته است.

بازنشستگی و مطالبات بر حق کارگری برای این ایام از محورهای اصلی حمله به طبقه کارگر در ایران بوده است. مصوبات و زمینه سازیهای گوناگون برای بالا بردن سن بازنشستگی،  محدود کردن ضریب دریافتی بازنشستگی از دستمزد کارکنان و دستبرد به صندوقهای بازنشستگی گویاست.

بنا به محاسبات رسمی دولتی و بنا به وضعیت فلاکت بار فعلی سن آغاز بکار یک کارگر از ده سالگی اوست. تعداد این کودکان امروز بیش از دو میلیون نقر تخمین زده میشود که با انواع پوشش قانونی مانند طرح شاگرد و استادی در اختیار کارفرماهای گرامی قرار میگیرند. اگر میانگین طول عمر ۶۵ سال در مورد کارگر هم صادق باشد، به این ترتیب یک فرزند خانواده کارگری از ده سالکی مدت ۵۵ سال فرصت دارد که بخت خود را برای یافتن یک سرمایه دار احمق اما با شرف تر از وزیر کار  پیدا کند تا حاضر باشد از جیب خود و بر خلاف قوانین رسمی سی و اندی سال بیمه بازنشستگی را به حساب وزارت کار واریز نماید!

دنیای سرمایه در ایران با دملهای چرکین متعددی مشخص میشود، استثمار و حشیانه طبقه کارگر محور اصلی آنست. کار کودکان، محلات فقیر نشین، دهها میلیون نفر زیر خط فقر، تباهی و فرسودگی جمعیت اصلی کارکن جامعه و فحشا بخشهای دیگر آنرا تشکیل میدهد. همین امروز بخش بزرگی از کارگرانی که بجای بازنشستگی کار میکنند،  و یا بدلیل عدم کفاف حقوق بازنشستگی زیر پوشش نزدیکان قرار میگیرند مداوما در حال رشد است. این وضعیت حکم نابودی طبقه کارگر است.

تا آنجا که بدولت مربوط باشد مسئولیتی در مقابل کارگران بدون بیمه و بازنشستگی را تقبل نخواهد کرد. اشتغال  از ده سالگی تا مرگ، تمام عمر جان کندن و دنبال خط فقر دویدن همه هنر و پلاتفرمی است که طبقه  سرمایه دار و  دولتش  در آستین داشته و دارد.

در مقابل حمله ای که سرمایه دار و دولتش بطور سازمانیافته  و  یکپارچه به پیش میبرد، طبقه کارگر در جبهه های گوناگون به سختی در حال جنگ است. اما این جنگ، پراکنده است. اعتراض فولادی های اصفهان برای حقوق بازنشستگی، اعتراض بافقی های معدنجی برای حفظ شغل، اعتراضات برای حفظ دستمزدها و بیمه بیکاری، همگی اعتراضات  طبقه در سنگرهایی است که باید متحد گردد. نسل جدید طبقه کارگر ایران برای دفاع از تمام حرمت پایمال شده، در اعتراض به سی سال بیگاری نفرت انگیز دست پخت دولت در قالب قرارهای موقت و عواقب آن باید بتواند از حمایتهای ویژه دولتی در تمام ایام سالمندی برخوردار شود. توطئه دولت برای دور زدن بازنشستگی کارگران را باید بر علیه خود دولت چرخاند. این یک مطالبه طبقاتی و یک اعلام جرم و ادعای خسارت است. خون حق طلبی فولادیهای بازنشسته باید در رگهای این نسل کارگران بجریان بیافتد.

مصطفی اسدپور

۲۷ اکتبر ۲۰۱۴