نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

ایران قتلگاه کارگران!

بنا به گزارش سایت حکومتی “ایلنا” ساعت ۵ و ۴۰ دقیقه صبح روز پنج شنبه ١۶بهمن ٩٣ بر اثر تصادف “یک دستگاه اتوبوس فرسوده “بنز ۳۰۷” حامل ۳۵ تن از کارگران شرکت پیمانکاری درریز (پیمانکار ساخت پالایشگاه) در محور بندر سیراف (طاهری) با یک دستگاه کامیون متوقف شده در کنار جاده، ۶ تن از کارگران  فاز ۱۲ عسلویه در بندر سیراف (طاهری) جان خود را از دست دادند و  ٢٢ کارگر دیگر نیز مصدوم و راهی بیمارستان خمینی کنگان شدەاند. جراحت ۶ تن از مصدومین شدید  و احتمال مرگ یک تن از آنان وجود دارد.   “ایلنا” اسامی کارگران جانباختە را” ابوالقاسم جعفرپور”، “رحیم‌الله کاکاوند”، “حسین قطامی‌پناه”، “اکبر آرامش”، “مهدی باقری” و “تیمور حسین پور” گزارش کرده‌ است. طبق این گزارش ” حادثه زمانی رخ داد که راننده سرویس کارگران به دلیل نقص فنی  سیستم ترمز نتوانست سرعت رو به افزایش خودرو را در سراشیبی جاده بندر سیراف مهار کند و در نتیجه از قسمت جلو اتوبوس با قسمت عقب یک دستگاه کامیون حامل سنگ‌های معدنی تصادف کرد.این رویداد مرگبار “حوالی پنج صبح، به دلیل فرسودگی و نداشتن چراغ اتوبوس حامل کارگران با این کامیون اتفاق افتاد” و مرگ ۶ کارگر و مصدومیت ٢٢ تن دیگر را به همراه داشت.

این رویداد دلخراش متآسفانه اولین حادثە و مصیبت علیە کارگران در ایران نیست و بی شک آخرین آنهم نخواهد بود.  در این فاجعه نه تنها ۶ انسان زحمکتش و شریف بیهودە جان باختند و ٢٢تن دیگر مجروح شدند (کە معلوم نیست چند نفر از آنان بهبود می یابند و چند تن دیگر معلولیت را با خود تا پایان عمر همراه خواهند داشت)، بلکە زندگی و آیندە  ٣٠ خانواده با حدنصاب هر خانوادە ۵ نفر، یعنی جمعیتی حدود ١۵٠ نفر به خیل گرسنەگان مطلق و فقرا و محرومان بی پناه جامعه افزودە شد.

فاجعە کشتار کارگران در ایران تحت حاکمیت رژیم سرمایەداری  اسلامی به امری عادی، طبیعی و روزانه تبدیل شدە است. گوشە اخبار و حوادث روزنامەها و مطبوعات داخل کشور کە تقریبآ همه آنان مجوز حکومتی پخش و فرا نرفتن از خط قرمزهای رژیم را با خود دارند، مملو از اخبار کشتار کارگران در حین کار و در مراکز تولید است. بنا به خبر همین مطبوعات تحت کنترل، رویداد مرگ روزانه کارگران تنها به فاجعە روز پنچ شنبە ۱۶ بهمن که “۶کارگر بر اثر تصادف جادەای کشتە و ٢٢ تن دیگر مجروح شدند محدود نمی ماند. بلکه پخش حوادث مختلف محل کار به بخشی از اخبار و حوادث روزانه روزنامەها و مطبوعات داخل کشور تبدیل شدە است.

طبق گزارشات مختلف از مطبوعات دولتی و از جمله سایت “پایش پرس” روزانه حداقل ۶ کارگر در جریان کار کشتە می شوند. “مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران از افزایش ۵۰درصدی مرگ ناشی از حوادث کار نسبت به سال قبل خبر داد” . بنا به نوشتە همین سایت “سازمان پزشکی قانونی کشور افزایش مرگ و میر ناشی از سوانح کار در کل کشور را چهار درصد اعلام کرده است”. به گزارش ایلنا ،” آمار مرگ و میر ناشی از حوادث کار نسبت به سال قبل ۶ / ۴۹ افزایش یافته است” . طبق گزارش دیگری از ایلنا ” تلفات حوادث کار در چهار ماهه نخست امسال ۶۵۱ نفر مرد و ۶ نفر زن بودە است” . به گزارش خبرگزاری تسنیم، در ۴ ماه اول امسال استان‌های تهران با ۱۹۰، خراسان رضوی با ۵۰ و البرز با ۳۸ نفر، بیشترین میزان مرگ کارگران را داشتەاند.

بنا به گزارش خبرگزاریهای ذکرشدە “در چهارماه اول امسال ۱۰ هزار و ۱۰۹ مصدوم ناشی از حوادث کاری به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده اند که این میزان نیز در قیاس با مدت مشابه در سال گذشته ۴ / ۲ درصد افزایش نشان می دهد”. فقط در “تیرماه امسال ۱۹۶ نفر در کل کشور جان خود را بر اثر حوادث ناشی از کار از دست دادند که این میزان نسبت به تیرماه سال قبل ۱۲ درصد افزایش نشان می‌دهد”.

به گزارش سایت”پایش پرس” در ٩ ماه اول سال ١٣٩٢، ١٧٩١کارگر در کشور جانباختند”. به گفته حسن هفده تن، معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در “سال گذشته حدود ۱۳هزار حادثه ناشی از کار در کشور ثبت شده که این میزان حادثه، منجر به مرگ هزار و ٨٠٠ کارگر گردیده است
تسنیم می نویسد ” در ۱۰ سال گذشته (از ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۲) ۱۲هزار و ۴۳۶ نفر طی حوادث کاری جان خود را از دست دادەاند. ” یعنی هرسال حدود ١٢٠٠٠کارگر جانباختەاند که برخی از سالها همچنانکه در بالا یادآور شدیم ،آمارها بسیار بیشتر از ارقام بیان شدە هستند.

مرگ های خاموش ، کارگران به صدا !

امروز در ایران مصیب زدە تحت حاکمیت رژیم مذهبی، مرگ همچون سایە کارگران را تعقیب میکند. از قرار معلوم “اتوبوس فرسودە” حامل طبقە کارگر ایران کە رانندە آن جمهوری اسلامی به نیابت از سرمایەداران ایران است، قصد توقف در هیچ ایستگاهی را ندارد و تنها در ایستگاه های مختلف مرگ ، مردگانش را پیادە می کند. این “اتوبوس” بی چرخ و ترمز ،  هر روز و هر ساله شمار بیشتری از کارگران این کشور را به کام مرگ می فرستد. آمار نشریات رسمی کشور حقایق مرگ خاموش طبقه کارگر ایران را بیان نمی کنند. کم نیستند کارگرانی که در جریان کار، در مناطق روستایی یا دور دست دچار مرگ یا مصدومیت شدید می شوند اما کسی یا روزنامەای نامی از آنان نمی برد. به این مرگ های خاموش باید لیست دهها قربانی کار در کشورهای همسایە از جمله کردستان عراق و کشورهای حوزه خلیچ فارس را نیز اضافه کرد که سالانه هزاران کارگر به علت بیکاری راهی این کشورها می شوند و متاسفانه بعد از مدتی اجسادشان تحویل خانوادەهایشان دادە می شود. مرگ های که نه دلیل رخداد و علت آن و نه دادن کمترین خسارات و جبران چنین فاجعەای شامل حال خانوادەها نمی شود.

مرگ های خاموش در ایران در شرایطی اتفاق می افتند که نه دولت و نه صاحبان سرمایە کمترین مسئولیتی در قابل جان کارگران متقبل نمی شوند بلکه، سرمایەهای بادآوردە و از جمله حیف و میل ، دزدی و رشوەهای چند میلیارد دلاری که بعلت اختلافات جناحهای حکومتی نام کسانی همچون ” محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد ، بابک زنجانی یار آنان ،رئیس سابق بانگ صادرات ، فرزندان رفسنجانی و دیگر آقازادەها، سرزبانها می افتد. یا میلیاردها دلاری کە سالانه جهت تقویت گروههای مافیایی و تروریستی اسلامی به عراق، سوریە، لبنان، فلسطین ، افغانستان و جاهای دیگر ارسال می شود، ناشی از زندگی طبقه کارگر با حقوق ماهانه ۶٠٠هزار تومان یا پنج برابر پایین تر از خط فقر است کە با مرگ خاموش روزانه حداقل ۶ کارگر در محیط کار ، ابعاد این استثمار، فجایع و سود آندوزی و فربه شدن بیشتر اقلیت حاکم و طبقە سرمایەدار را توضیح می دهد. در اکثر اتفاقات منجر به مرگ کارگران و مصدومیت آنان ، دولت و صاحبان سرمایه  “بی دقتی و بی مبالاتی” کارگر را دلیل مرگ به حساب می آورند تا از خود بعنوان مسبب مرگ کارگران سلب مسئولیت کردە و هیچگونه خسارت و هزینه مالی و مادی به بازماندگان قربانیان خاموش پرداخت نکنند.

به گفته “حسن هفده تن” معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی “به دلیل کاهش امنیت سرمایه گذاری، شرایط قراردادهای کاری تغییر کرده به طوری که بیش از ۹۰ درصد قراردادهای کار در سال گذشته، قرارداد موقت بوده است” این سخنان در حالی بیان می شود  که حسن روحانی رئیس جمهوری دولت امنیتی_نظامی اسلامی  در مراسم روز جهانی کارگر ٩٣ از “علی ربیعی” مهرە ضد کارگر و امنیتی رژیم که عنوان “وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی” را با خود یدک می کشد، خواست “که برای تمام کارگران فصلی ساختمان که بیمه ندارند، دفترچه بیمه تهیه کنند” این وعدە ریاکارانه دولت ” تدبیر و امید” همچون دیگر وعدەهای ایشان حباب شد و ترکید.

در کشوری کە به اعتراف مقامات مسئول و بلند پایەاش ” بیش از ٩٠ درصد قراردادها در سال گذشتە، قرار داد موقت بودە” ، یعنی هیچگونه امنیت کاری و شغلی، قانون کاری کە به نفع کارگر باشد، بهداشت و درمان، حق اعتراض و تجمع و دهها مطالبه فوری و فوتی دیگر که به اندازە کار و نان برای کارگران ضروی است ، وجود نداشتە باشد و “اتوبوس مرگ” کارگران با رانندگی کسانی امثال “حسن روحانی، علی ربیعی، حسن ‌هفدە تن ” و در جادە “ولایت مطلقە فقیە” با سرپرستی “علی خامنەای” نماینده خدا بر بندەگان ، در حال عبور باشد ، پرواضح است کە وضع این طبقه از آنچه که هست نه تنها بهتر نخواهد شد ،بلکه روز به روز بدتر و مصیبت بارتر نیز خواهد گردید. مرگ خاموش روزانه کارگران و سکوت طبقە کارگر ایران در برابر این فجایع تنها یکی از پیامدهای است که رژیم اسلامی بر این طبقە تحمیل کردە است .

وضعیت کنونی ، موانع و فرصت ها

به اذعان نه تنها فعالین و مدافعین جنبش کارگری ایران، بلکه به اعتراف سران رژیم (کە به مواردی از آنها اشارە رفت ) امروز طبقه کارگر ایران از هر لحاظ در یکی از دشوارترین دوران حیات سیاسی، اجتماعی و سازمانی خود به سر می برد. اکنون در آغاز ٣۶مین سالگرد به قدرت رسیدن حکومت اسلامی بر ایران هستم. این نظام که با بحران متولد شد، در طول این تاریخ موفق شدە هر بحرانی را با بحران دیگر جواب دهد. حاکمیت استبدای رژیم اسلامی که با اتکا به فریب و سرکوب بنا شدە، در طول زمان ، اولی رنگ باختە و دومی به وجه غالب سیاست و عملکرد آن تبدیل شدە است. در این ٣۶ سال جمهوری اسلامی موفق بودە که هزینه کل این بحرانها را از جیب خالی و سفرە بی رمق طبقە کارگر و مردم محروم و تحت ستم تامین نماید.

تعمیق بحران اقتصادی ایران، ورشکستە شدن نهادهای تولیدی و فرسودە گردیدن ابزار و وسایل تولید، جنگ و دعوای درون خانوادگی رژیم اسلامی با سرمایە جهانی و بویژه دولت های غربی و در راس آنان آمریکا، ادامه تحریم های اقتصادی،کاهش قیمت نفت که اقتصاد تک محصولی ایران به آن متکی است، بیشترین عوارض و ضرر و زیان آن بر گردە طبقه کارگر ایران بودە است . رژیم اسلامی سرمایە کل این فاکتورهای منفی را برعلیە طبقه کارگر و مردم تهیدست به کارگرفتە است. اعمال این سیاستها در عرصە عملی باعث هجوم گستردە دولت و طبقە سرمایەدار ایران به طبقە کارگر شدە کە روزانه خود را در سیاست خصوصی سازی مراکز تولید، بیکاری گستردە کارگران، رواج قراردادهای موقت و سفید امضاء، افزایش کار کودکان،بیکاری گستردە زنان و خانەنشین کردن آنان، رقابت گستردە در صفوف کارگران شاغل جهت حفظ شغل و میان کارگران شاغل و بیکاری، افزایش ساعت کار روزانه و کا‌هش زمان استراحت و مرخصی سالانه توآم با دستمزد،عدم پرداخت به موقع دستمزد کارگران برای چندین ماه و حتی چندین سال،فشار نژادپرستانه علیه کارگران افغانستانی و دیگر کارگران خارجی در ایران جهت ترک این کشور و اعمال دهها سیاست ضدکارگری دیگر، از برکات و محاسن شرایط تحمیلی کنونی بر طبقە کارگر ایران است.

در هر جامعەای “قانون” و از جمله در عرصه مناسبات مابین کار و سرمایە، “قانون کار” ، مناسبات کارگر و سرمایەدار را تنظیم میکند. فعلآ از آن بگذریم که تمام قوانین موجود در جهان فعلی در شرایط توازن قوای تحمیلی از سوی سرمایە برعلیه مردم تحت ستم تنظیم و به نفع طبقه صاحب ثروت و قدرت بر تودەهای نامتشکل مردم اعمال  می شوند. اما در ایران قوانین به پشتوانه مذهبی و با اتکا به تصمیم “خدا” و وکیل مطلق آن “ولایت فقیە” واگذار شدە است. در چنین شرایطی و با توجه به فشارهای روزانه طبقه سرمایەدار برای محدودیت هرچه بیشتر قانون کار فعلی علیە و ضدکارگرای کردن کامل آن ، در صدد بازنگری آن و تحمیل قانون کاری مطابق میل و ارادە مطلق صاحب کاران بر کار و زندگی طبقە کارگر ایران هستند. تاکید و ادامه سە جانبەگرایی توسط دولت کە به شدت مورد اعتراض کارگران و به نفع کامل صاحبان سرمایە است، خروج کارگاههای با کمتر از ١٠ کارگر از شمول قانون کار که اکثریت طبقه کارگر ایران را از قانون کار کنونی نیز محروم نمود، قراردادهای موقت و سفید امضا کە کارگران را در برابر صاحب کار به بردە مطلق تبدیل میکند، دست صاحبان سرمایە را در حذف تمام حقوق کارگران از قبیل بیمه های اجتماعی،درمانی و پزشکی،تامین امنیت محیط کار،تامین امنیت جانی کارگر در محیط کار و هنگام ایاب و ذهاب کارگران، بیمه بعد از مرگ در جریان حوادث کار و غیرە باز گذاشت که نتیجەاش فجایعی است کە روزانه طبقه کارگر ایران با جان خود عوارض آن را  به سرمایەداری می پردازد.

اما در برابر این همه فشار و اجحافات،در برابر زندگی اقتصادی ۵ بار زیر خط فقر، در برابر سرکوب روزانه و دستگیری و زندان و شکنجه فعالین و رهبران فداکار طبقە کارگر، این طبقە از پای ننشستە و به مبارزە و مقاومت دلیرانه خود ادامه دادە و می دهد . لذا همانگونه که طبقه سرمایە دار با تمام ساز و کار جنگی به نبرد با طبقە کارگر همت گذاشتە و نبرد مرگ و زندگی را با این طبقه به پیش می برد، از مذهب و خرافه و جاهلیت تا ناسیونالیسم پوسیدە و تاریخآ زبون ایران برای حفظ حاکمیت خود توآم با سرکوب خشن و بیرحمانه استفادە میکند، طبقه کارگر ایران راهی به جز خودسازماندهی با اتکا به نیروی خود در برابر این هجوم گستردە و روزانه ندارد. طبقه کارگر نمی تواند در جنگی نابرابر با دشمنی تا دندان مسلح بدون ساز و کار جنگی، مبارزە و مقاومت نماید. زیرا در چنین جنگی آنکه شکست می خورد، طرف غیرمسلح و نا آماده در برابر دشمن کاملا” مسلح به همه امکانات مادی، ایدئولوژیکی، تسلیحاتی و سازمانی است .

سلاح طبقە کارگر در این نبرد تنها اگاهی و تشکیلات است. تشکلات موجود مرکب از فعالین کارگری  جوابگوی مبارزە و رودرویی کنونی طبقە کارگر علیه طبقە سرمایەدار در ایران امروز نیست . هر آنچه طبقە سرمایەدار و دولت حامی آن تاکنون داشتە و به دست آوردە از سازمان و تشکیلات طبقاتی خود و از پراکندگی و بی سازمانی طبقه مقابل بودە است. طبقە کارگر ایران در فداکاری،جانبازی، درتحمل زندان،شکنجە و قربانی دادن، تا تقبل فقر، ریاضت اقتصادی، گرسنگی، آوارگی و ترک دیار و اکنون مرگ و مصدوم شدن سالانه بیش از ١٢ هزار تن از فرزندانش کم نیاوردە و همه این شرایط و قربانیان به ناحق بر آن تحمیل شدە است. ورق را میتوان به نفع طبقە کارگر و مردم محروم و تحت ستم برگرداند. آنچه اکنون شاهد آنیم،سرنوشت محتوم طبقه کارگر در “اتوبوس مرگ” با هدایت خامنەای و روحانی و سپاه پاسدارن نیست ، بلکه برگرداندن ورق به نفع این طبقە به شرط فایق آمدن بر پراکندگی، جدایی و نفاق درونی آن با اتکا به ایجاد تشکلات گستردە و مستقل کارگری ، با حضور گرایشات موجود در این جنبش و تحمل و جدال سازنده همراه با حفظ منافع طبقە و وحدت در عمل و تفاوت در گفتار در جدل با نظام سرمایەداری در مبارزە برای تحقق خواستهای کل طبقە کارگر است . از گرایشی کردن و فرقەای کردن تشکلات کارگری باید دست برداشت و به سوی همکاری و اتحاد بزرگ طبقاتی کارگران گام جسورانه برداشت . تنها در بطن چنین شرایطی است کە گرایشات درون جنبش کارگری از سوسیالیست ، سندیکالیست، لیبرال  و غیرە  بیشتر خود را نشان خواهند داد و گرایش سوسیالیستی طبقە کارگر با اتکا به برنامه،سیاست ، حقانیت تاریخی و پاسخ طبقاتی به خواست و مطالبات کارگران میتواند حقانیت خود را در عمل برای صدمین بار اثبات و تودە عظیم کارگران را به دور مطالبات و برنامه خود گردآورد و سازمان دهد. گام برداشتن جدی و جسورانه در راه ایجاد تشکلات مستقل کارگری با اتکا به نیروی خود کارگران، نه تنها اتکا به فعالین و پیشروان کارگری ، هم فرصت و هم امکانی است کە میتواند دیگر موانع سر راه وحدت طبقاتی کارگران را در تشکل های تودەای و مستقل آنان در مسیر پیشروی خود ممکن و هموار سازد.

 در چنین شرایطی است کە به جای شرکت در مراسم سوگواری مرگ روزانه کارگران در محیط کار ، شنیدن خبر مرگ سالانه بیش از ١٢ هزار کارگر و مصدوم شدن چندین برابر آن، شاهد پیشرویهای این طبقە برای بە دست آوردن دست آوردهای بزرگی طبقاتی و انسانی خواهیم بود .

١٧بهمن ١٣٩٣

حسن رحمان پناه