نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

فرخنده

نامش فرخنده بود

و او، همچو پیچکی زیبا

بر شاخساران بهار

قد برافراشته بود.

   

گلهای اطلسی

بر سراسر اندام باریکش

روئیده بودند،

عطر او احساس لطیفش بود

و شهدش دانائی او

که او را به سرزمین بی انتهای

شگفتی ها و حماسه ها

می کشاند…

 

و اینگونه بود

که این پیچک زیبا

در برابر باروی زمستان ایستاد،

تا سیاهی رخت بندد

و بهار در همه جا بگسترد ..

 

و هم از آن روی

در غروبی شوم

چنگال سیاهی

از آستین صاعقه ای برون آمد ..

و زمین دگرباره

در سوگ فقدان فرزند خود نشست.

 

اما بیگمان

نهالی که در آن لکه سرخ

کاشته شد، آغاز به رستن خواهد کرد

ریشه در ریشه خواهد تنید

و سراسر آن سرزمین پهناور را

بارور خواهد کرد.

 

*   *   *

تا سرانجام روزی سبز

فرا رسد ..

که در آن هیچ انسانی

فریب آموزه های پوشالی را نخورد،

و برای رضایت خودخواهان

و ضحاکان ستمگر

خون بر زمین نریزد.

 

روزی که تسکین دلهای ما

نه خدا و نه دین

و نه امید بستن به فرقه ها؛

که خودآگاهی و آزادگی باشد ..

 

و از خاک شقایق های وحشی

صلح و دوستی بروید،

روزی که آرزوهای پاکِ رفتگان

تحقق یابند ..

و زندگی

سراسر فرخنده شود!


زهره مهرجو