نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

انقلاب کارگری به استثمار و اشکال مختلف ستم پایان میدهد

در دنیای پر از نکبت و فلاکت امروز، چه بسیارند احزاب و سازمانهایی که خود را چپ و انقلابی میدانند، اما صرفاً به رفرم در ممالک توسعه یافته، و تحول در ساختارهای روبنائی جوامع استبدادی و اختناق زده فکر میکنند و اساساً از میان رفتن مناسبات و شیوۀ تولید سرمایه داری را ضروری نمیدانند! آنها که از قرن نوزدهم میلادی بدین سو در جنبش های کارگری در اطرف و اکناف جهان نفوذ داشته اند، پیگیرانه خط رفرمیستی و رویزیونیستی را تبلیغ و ترویج کرده اند. ماحصل چنین سیاست تعامل گرانه ای یا به بیان صحیح تر، خدمت به طبقات بالا دست توسط این احزاب و سازمانها ( پارلمانتاریست، و سوسیال دموکرات و… ) ایزوله شدن مبارزات رادیکال کارگری در سطح جهان بوده است.  در تقابل با اینان، کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی ضمن دفاع و شرکت در مبارزات توده های کارگر به منظور محقق شدن اصلاحات و رفرم هایی در وضعیت کار و معیشت کارگران، و بهبود شرایط مبارزات ایشان، سرسختانه بدنبال ایجاد تحول بنیادین و انقلاب بوده اند. آن دگرگونی ای که به رهایی کارگران و مردم فرودست از مشقات، دردها و محرومیت های تحمیلی، و محو تمامی بی عدالتی های نظام سرمایه داری می انجامد.

مبارزۀ توأمان برای سرنگونی حکومت های مستبد، و به زیر کشیدن سرمایه داری

 بی تردید واژگونی و انهدام حکومت های توتالیتر، خودکامه و استبدادی در نتیجۀ مبارزات آزادیخواهانۀ توده های مردم در کشورهایی همچون ایران، هدفی بغایت مهم است، ولی چنانچه این تحولات، دست بدست شدن قدرت سیاسی میان بورژواها و روی کار آمدن دیگر بخش های طبقۀ استثمارگر را در پی داشته باشند، از نو استثمار و ستم طبقاتی ابقاء میشود.

 دوباره لازم است تأکید کرد، تحول در ساختار روبنایی جامعه و گشوده شدن فضای سیاسی در جای خود با اهمیت و قابل تأمل است، با این تفاصیل خلاصی « قطعی » کارگران و مزدبگیران، زنان، جوانان و در کل توده های زیردست از شر ستم و نابرابری های آشکار و پنهان نظام سرمایه داری بدون از میان رفتن ساختار زیر بنایی ( روابط و شیوۀ تولیدی حاکم ) امکان پذیر نیست.

 همگان میدانند، در دموکراسی های بورژوایی غرب (بخوانید دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت) حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی تا آنجا برسمیت شناخته شده اند که به منافع طبقات مسلط آسیبی نرسد، بدین معنا که معترضین از خطوط قرمز عبور نکنند، در غیر اینصورت پاسخ چنین عبوری را قوای قهریه به بدترین شکل ممکن میدهند. آری، نفس وجود دولت های سرمایه داری خواه مستبد و خواه باصطلاح دموکرات، حراست و حفاظت از منافع سرمایه داران است و قوای مجریه، مقننه، قهریه، زندان ها، و کل ماشین سرکوب اشان در خدمت بقای نظام ضد بشری سرمایه داری اند.

 بر اساس این واقعیت، تنها آن تغییر و تحولی که قدرت سیاسی را از چنگ طبقات مسلط می گیرد و در ادامۀ پیشروی اش نظم تولیدی حاضر _ که ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ و سنن توده های جوامع امروزی روی آن شکل یافته اند _ را کاملاً از میان برمیدارد، راه رهایی انسانها از اسارت نظام سرمایه داری است.

نقش آگاهی طبقاتی در حصول دگرگونی های بنیادین

 دگرگونی ریشه ای اما در وهلۀ نخست منوط به درجۀ آگاهی طبقاتی و سیاسی توده های کارگر و مردم ستمکش است. بنابراین، پیشروان کمونیست و رادیکال جنبش کارگری و سایر جنبش های اعتراضی جامعه، بایسته است تا در متن و درون کشمکش های سیاسی جاری، همپای تداوم تلاش هایشان در جهت یاری رساندن به متشکل شدن کارگران در تشکلهای مستقل از دولت و کارفرمایان، و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات مراکز تولیدی و خدماتی _ بر سر مطالبات صنفی و رفاهی مانند افزایش دستمزد، پایان دادن به قراردادهای سفید امضاء و غیره _ یا شرکت در جدالهای خودجوش کارگری، بیش از قبل کار بر روی بالا بردن آگاهی طبقاتی و سیاسی زیردستان جامعه را در پیش گیرند.

 همانگونه همۀ ما میدانیم، کوشش های عملی کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی در راستای رشد آگاهی کارگران، نه فقط آنان را به مسیر صحیح مبارزه رهنمون میسازد، بلکه تفکر ضد سرمایه داری را به میان اشان میبرد. به دیگر سخن، کارگران آگاهی یافته علاوه بر خیز برداشتن به سوی تحقق مطالبات انسانی و حقوق برحق اشان، به اهمیت تحزب یابی کمونیستی، و ضرورت سرنگونی سرمایه داری میرسند.

  با ژرفش آگاهی و در چشم انداز قرار گرفتن انقلاب کارگری و سوسیالیسم، توده های کارگر و زحمتکش جامعه بدون درنگ جهت تغییر توازن قوا، و زیر و رو ساختن بنیاد مناسبات و شیوۀ تولید سرمایه داری که منشاء همۀ بدبختی ها و بی عدالتی ها از جنگ و خونریزی، فقر و گرسنگی، کار کودک، تا تبعیضات نژادی و جنسی و مذهبی است، متحد و یکپارچه بمیدان خواهند آمد.

 البته آن نظری که میگوید، آگاهی طبقاتی و سیاسی در بطن مبارزات هر روزۀ کارگران کسب میگردد، درست است، ولی رشد و گسترش سریع آن بستگی به میزان فعالیت کارگران کمونیست و روشنفکران مارکسیست دارد. امری که معلمین و رهبران بزرگ پرولتاریای جهان همواره بر آن تأکید داشتند.

 هرچند فعالین گرایش رادیکال و سوسیالیستی جنبش کارگری ایران هیچگاه از امر آگاه ساختن کارگران _ از طریق کار در بین ایشان، و نشریات و رسانه های خود _ غفلت نکرده اند و تا اندازه ای موفقیت هایی در این زمینه داشته اند، با این وجود نباید از این واقعیت چشم پوشی کرد که، فرایند و پروسۀ مقابله با گرایشات رفرمیستی و سندیکالیستی (پایه های کارگری جریانات راست اپوزیسیون قانونی و غیرقانونی)، و همچنین زودودن توهم و باور به احزاب و جریانات بورژوا- لیبرال و ناسیونالیست، چه در میان طبقۀ کارگر و چه در بین شهروندان جامعه، به خوبی پیش نرفته و آنها کمابیش از طرفدارانی در بین کارگران و زحمتکشان برخوردارند.

 نتیجتاً، میباید جهت پی بردن کارگران و زحمتکشان _ و اقشار تحت ستم _ به ماهیت واقعی اپوزیسیون بورژوایی رژیم، و افشای جوهر اصلی پلاتفرم هایشان که دفاع صریح از مالکیت خصوصی و استمرار بی حقوقی، ستم و استثمار طبقاتی اند، تلاش و زحمت  بیشتری را بخرج داد.

 از اینجاست چرایی دفاع مزورانه و فرصت طلبانۀ احزاب و جریانات راست، از اعتراضات و نارضایتی های مداوم و بی وقفۀ کارگران و توده های ستمدیده روشن میگردد. آنان درمییابند که در پشت دلسوزیهای کذایی اپوزیسیون بورژوایی رژیم سرمایه داری حاکم، منافع مشخصی _ از جمله بردن سهم بیشتر از ارزش اضافه و چپاول درآمدها و ثروت تولید شده بدست کارگران، و شراکت یا به چنگ گرفتن قدرت سیاسی _ خوابیده اند.

 مسلماً تداوم یادآوری و تشریح درس ها و تجارب وقایع شمال آفریقا و خاورمیانه هم در  رابطه با اینکه به چه صورتی قیام ها و انقلابات فرودستان و ستمدیدگان در این منطقه بعلت سیطره یافتن این یا آن جناح از بورژوازی با دخالت و کمک قدرت های امپریالیستی، در میانه راه متوقف شدند؛ از چه روی زنان در کشورهای این منطقه ( غیر از زنان کردستان سوریه ) هنوز از تبعیض جنسیتی رنج می برند؛ چگونه اکثریت مردم بپاخاسته در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه یعنی کارگران و زحمتکشان به سبب متشکل نبودن در حزب کمونیست خود، و یا در غیاب یک رهبری سیاسی رادیکال، تا بخود آمدند مذهبیون، نظامیان یا دیگر بدیل های بورژوایی را بالای سر خود دیدند؛ و مخصوصاً، چگونه قیام توده  های تحت ستم سوریه علیه حاکمیت سرمایه داری و ضد انسانی “بشار اسد” ملعبۀ دست جناح های رنگارنگ بورژوازی داخلی از طرفی، و رقابت های امپریالیستی از طرف دیگر شده و مردم بیگناه این سرزمین ((و عراق)) روزانه توسط ارتجاعی ترین، جنایتکارترین، خونخوارترین، و وحشی ترین جریان اسلامی قرن ( داعش ) که خود مخلوق دولت های ارتجاعی منطقه و قدرت های غربی است، به مسلخ برده می شوند؛ کمک شایانی به افزایش سطح آگاهی و هوشیاری سیاسی کارگران و ستمدیدگان ایران خواهند کرد.

کلام آخر

  اگر برآنیم تا بار دیگر محصول مبارزات کارگری و توده ای در ایران به جیب روندهای راست جامعه نرود، لازم است تا بیش از پیش سیمای واقعی مرتجع ترین و ضد انسان ترین جریانات و عناصری که در پس عبارات دهان پرکن و عامه پسند مخفی شده اند و با حیله گری سنگ دفاع از مظلومین و ستمکشان را به سینه می کوبند، و خود را پشتیبان کارگران و توده های ستمکش معرفی می کنند، برملا کرد. اگر نمی خواهیم مبارزات کارگری در چهارچوب رفرم و اصلاحات محصور گردند، ضروری است تا نگذاشت رهبری فکری و عملی مبارزات و خیزش های آتی بدست نمایندگان سیاسی طبقات بالایی بیفتد و توده های کارگر و مزدبگیر، به سیاهی لشکر نیروهای بورژوایی مبدل شوند. حیاتی است تا مانع از این شد که ثمرۀ قیام و خیزش آتی کارگران و ستمدیدگان (زنان، جوانان و ملل تحت ستم) به سرمایه داران و جریانات سیاسی اشان برسد و مجدداً بهره کشی، بردگی و نابرابری در شکل جدید خود ابقاء شوند. نباید اجازه داد یک بار دیگر مشتی سرمایه دار که همراه با همپالکی هایشان در جهان اکثریت قاطع انسان ها را از ابتدائی ترین نیازمندی های معیشتی و ملزومات زندگی محروم ساخته اند و زندگی جهنمی ای به آنان تحمیل کرده اند، شانس این را بیابند تا در فردای هر تحولی زمام امور را بدست گیرند و همچون حکومت اسلامی- سرمایه داری از گردۀ کارگران سود و ارزش اضافه کسب کنند.

تغییرات ریشه ای در جامعه و پاره شدن زنجیرهای سرمایه داری از این کانال یعنی کوشش مضاعف در راستای گسترش آگاهی طبقاتی و سیاسی، میگذرد.

۰۳/۲۱/۲۰۱۵

فرشید شکری