نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

عوامل بازدارنده در سر راه اتحاد کارگران جهان و عدم تحقق مطالبات کارگری در ایران!

مقدمه
با توجه به ماهیت حکومت های طبقاتی که سرکوب، خشونت، ظلم، ستم و نابرابری جز تفکیک ناپذیر اینگونه سیستم ها می باشد و این نکته که این نوع سیستم ها هرگز به رای و اراده ی آزاد مردم به قدرت نرسیده اند، بلکه حاکمان با اعمال توحّش و زور بر اریکه ی قدرت نشسته اند، جوامع طبقاتی در طول تاریخ همواره با مخالفت و اعتراضات گسترده ی مردمی روبرو بوده اند. بنا بر این، حاکمیت های سرکوب گر برای بقا ی خود از حربه های مشترکی در جهت سرکوب اعتراضات و شورش های مردمی استفاده کرده اند. جلوگیری از دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات، اعدام، زندان، شکنجه، جنگ افروزی، گسترش اعتیاد، فقر و خشونت و در کنار آن «تفرقه بینداز و حکومت کن»* از جمله ی مهمترین حربه های این حاکمیت ها در مقابله با خیزش های توده ای بوده است.   شعار «کارگران جهان متحد شوید» نقطه مقابل این شعار و در جهت متحد کردن تمام انسان های رنج دیده ی جهان، طی بیشتر از یک قرن حاکمیت های سرمایه داری را به هراس انداخته است، بطوری که آنها مدام در پی حربه های نوینی در جهت پیشگیری از اتحاد جهانی طبقه ی کارگر می باشند. زیرا این شعار تفاوت ها را نمی بیند، در آن صحبت از نژاد و مذهب و جنسیت و قومیت نیست. در این شعار درد مشترک کارگر بودن در دنیایی مملو از نابرابری و خفقان مطرح است و اینکه چه باید کرد: باید متحد شد. این شعار مفید و مختصر از کارگران جهان رفیق و متحد و همراه می سازد.

اما سوال اینجاست که چه عواملی باعث شده است که جنبش جهانی کارگری از عدم پیشروی و اتحاد رنج ببرد؟ و اینکه چرا با وجود گذشت بیش از یک قرن و رشد آگاهی سیاسی طبقه ی کارگر در عرصه ی جهانی و همچنین در ایران، خواسته ها و مطالبات، همچنان خواسته ها و مطالبات یک قرن پیش می باشند؟!
برای پاسخگویی به سوالات طرح شده، در این مطلبِ کوتاه سعی می شود به طور فشرده به مقایسه ی مطالبات کارگران در ابتدای جنبش جهانی کارگری و قطعنامه ی سال گذشته ی کارگران شهر سقز، به مهم ترین موانع بر سر راه اتحاد جهانی طبقه ی کارگر و کلا مردم جهان و سپس به موانع عمده در سر راه کارگران ایران در جهت تحقق خواسته های شان پرداخته شود.
………..
همچنانکه در مقدمه ذکر شد، از عمر شعار «کارگران جهان متحد شوید» بیشتر از یک قرن می گذرد و کلا شعارها و مطالب اتی که بیشتر از یک قرن پیش در جنبش کارگری مطرح بود، اکنون در بسیاری از کشورها جا افتاده و به مطالبات جنبش های کارگری در بسیاری از نقاط جهان تبدیل گشته است. به عنوان نمونه خواسته های زیر خواسته های ابتدایی جنبش کارگری در اروپا بود:
«تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری، حق اعتصاب، تضمین و تأمین امنیت شغلی، افزایش مناسب واقعی دستمزدها و پرداخت به موقع آنها، عقد قرارداد های دایم به جای قراردادهای مؤقت، تأمینات اجتماعی و بیمه بیکاری، رفع هرنوع تبعیض جنسی بین کارگران زن و مرد، تخصیص امکانات لازم به شرکتهای تعاونی مسکن و مصرف، گسترس مؤسسه های آموزش حرفه ای، منع کارکودکان . . .»..
حال به چند خواسته ی سال گذشته ی کارگران شهر سقز نگاهی بیفکنیم:
قطعنامه کارگران شهر سقز به تاریخ اول ماه مه ۲۰۱۴ برابر با ۱۱ اردیبهشت۱۳۹۳
« ما کارگران خواهان لغو فوری کلیه قوانین و مصوبات ضد کارگری موجود از جمله قراردادهای موقت کار، قرارداد یک سویه، قرارداد اجباری که این روزها توسط شرکتهای پیمانکارمنعقد می گردد هستیم
در نبود تشکلهای خود ساخته کارگری دستمزد بر اساس واقعیت های موجود یک زندگی امروزی  تعیین نمی شود، ما خواهان تعیین دستمزد بر مبنای یک زندگی امروزی برابر با تورم موجود و لغو بخشنامه شورای عالی کار در مورد حداقل دستمزد تعیین شده  سال ۱۳۹۳ هستیم
حقوق معوقه کارگران باید یکجا وفوری همراه با خسارت آن پرداخت گردد. دولت و مجریان قانون حق ندارند حقوق معوقه کارگران را به اقساط تبدیل کنند. ما خواستار بازداشت کارفرمایان خاطی تا وصول حقوق های معوقه کارگران هستیم
ما کارگران خواهان کاهش ساعات کار برای تامین اوقات فراغت درقالب دوروز تعطیل متوالی درهفته هستیم».
با مقایسه ای گذرا بین خواسته های قدیم و تعدادی از مهم ترین خواسته های کارگران شهر سقز در سال گذشته که نمونه ای از خواسته های کارگران در ایران می باشد، می توان از سویی تشابه کامل شعارهای قدیم و جدید را به وضوح دید و از سوی دیگر تبدیل شدن شعارهای قدیم به شعارهای قشر وسیعی از کارگران امروز که نشان از آگاهی طبقاتی آنان دارد.
موانع بر سر راه اتحاد در سطح جهانی!
جواب این مسئله را باید در درجه ی اول در ماهیت نظام سرمایه داری به عنوان نظام حاکم بر جهان و پیامدهای حاکمیت این نوع سیستم ها دید. بحران های پی در پی نظام سرمایه داری، عدم توان پاسحگویی این سیستم به نیازهای پایه ایی درصد زیادی از مردم دنیا و گسترش فقر به عنوان عامل «خلع توان» مردم از مبارزه، در کنار پیشگیری از دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات، توطئه ها، فعالیت ها و اتحاد سراسری سرمایه داری جهانی بر علیه اتحاد جهانی کارگران از آغاز تا کنون، مهم ترن عوامل عمده بر سر راه اتحاد طبقه ی کارگر می باشد.
در قرن نوزدهم، شکل گیری یک جنبش انترناسیونالیستی سوسیالیستی می رفت که بنیادهای جوامع سرمایه داری را ریشه کن کند. نشر مانیفیست کمونیست نقطه عطفی در جنبش کارگری بود که وحشت فراوانی را در میان طبقات حاکم پدید آورد. با نشر مانیفیست کمونیست و استقبال جهانی از آن در بین جنبش های کارگری در نقاط مختلف جهان، تقلا و تکاپوی زیادی برای پیش گیری از جهانی شدن افکار سوسیالیستی از سوی حاکمیت های سرمایه داری صورت گرفت. برای نمونه در آن زمان بسیاری از حکومت های اروپایی حکومت های پادشاهی رو به زوال بازمانده از جامعه ی فئودالی بودند که عملا با انقلاب صنعتی رو به رشد اروپا و سرمایه داری نوین، جایگاه خود را از دست داده بودند و به همین دلیل و همچنین به دلیل مبارزات گسترده ی آن دوره، در آستانه ی سقوط بودند. شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری و کارگران جهان متحد شوید، تهدیدی بسیار جدی برای اینگونه حکومت ها بود. شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که تقویت نظامی و اتحاد حکومت های پادشاهی اروپایی درست بعد از نشر مانیفیست کمونیست و در هراس از مطالب درج شده در مانیفیست کمونیست و پیشگیری از نفوذ بیشتر اعتقادات کمونیستی در بین کارگران جهان و اقشار مختلف مردم بوده است.
بعد از جنگ جهانی دوم که آن هم به نوبه ی خود به دلائل مختلف، از جمله برون رفت از بحران سرمایه داری، مبارزه بر سر قدرت بین دول اروپایی قدرتمند و در جهت مبارزه با جهانی شدن «شبح کمونیسم» شکل گرفت، و همچنین شکست نژاد پرستی که بر تفاوت های دینی، عقیدتی و نژادی استوار بود، و اینکه در جریان این جنگ اتحاد محکمی بین مردم کشورهای گوناگون در جهت براندازی اشغالگران نازی و متحدین آنها بوجود آمده بود، و طبیعتا این به نفع حاکمان نبود، سرمایه داری جهانی چاره ی دیگری اندیشید. در کنار تکیه بر مذهب، بر وطن، پرچم و فرهنگ در جهت خنثی کردن یک اتحاد جهانی کارگری در کشورهای مختلف تکیه کرد. بعد از جنگ، در حالی که قدرت های بزرگ جهانی وارد مرحله ی جدیدی از اتحاد بر سر براندازی خطر کمونیست شده بودند، تبلیغ برای تقویت حس ناسیونالیستی مردم از طریق تکیه بر تفاوت های ملی شدت گرفت. سرودهای ملی بر سر زبان ها افتاد، پرچم و هویت ملی برجسته شد و کلمه ی فرهنگ که تا آن موقع برای مردم جهان بیگانه بود بر سر زبان ها افتاد. به این ترتیب، با تبلیغ اینکه هر ملیتی فرهنگ خاص خود را دارد، یک نوع راسیسم تازه خلق شد. این بار به جای صحبت از نژاد برتر، صحبت از فرهنگ برتر شد که طبق معمول باز فرهنگ برتر به نژاد سفید و طبقات مرفه جامعه تعلق گرفت و فرهنگ پست به مردمان خاورمیانه، آفریقا و کلا کشورهای تحت سلطه و طبقات محروم و زحمتکش جامعه. تا قبل از شکست آلمان نازی، نژاد، رنگ پوست و مذهب معیار متفاوت بودن انسان ها بود و بعد از آن مذهب، ملیت و فرهنگ. در دو مورد اول با توجه به جنگ های صلیبی و مذهبی در طول تاریخ و همچنین حاکمیت های مذهبی ظالم و خودکامه و اینکه برجسته کردن ملیت نیز به نوعی جنگ آلمان نازی را در خاطره ها زنده می کند، حاکمیت ها در مواردی از به کار گیری این اختلافات در جهت منافع خود نسبتا نا کام بوده اند. اما در مورد به کار گیری کلمه ی فرهنگ به عنوان فرهنگ پست و فرهنگ برتر، متاسفانه موفق شده اند این امر را نهادینه کنند. به طوری که هم مردم کشورهای اروپایی و هم مردم سایر نقاط جهان، خیلی راحت در مورد اختلافات فرهنگی به عنوان یک مانع جدی بر سر ارتباط با سایر مردم جهان صحبت می کنند. و متاسفانه این درک غلط نه تنها در میان مردم عامی، بلکه در سطح وسیعی در بین روشنفکران، دگر اندیشان و حتی پیشروان جنبش کمونیستی و کارگری عمل می کند. اینکه ما دو فرهنگ متفاوت داریم و یا ما بسیار متفاوتیم و نمی توانیم با هم همفکری و همیاری کنیم جمله ی آشنایی ست که در طول روز چندین بار به گوش می رسد. به عبارت دیگر این مسئله یک نوع دیوار در بین مردم جهان پدید آورده است. دیواری به نام دیوار فرهنگی که پایه هایش بر تعصبات کور ملی بنا گشته است. این نگرش که انسان ها را دسته بندی می کند و از آنها با فرهنگ و بی فرهنگ، فرهنگ برتر و فرهنگ پست تر و… می سازد، در کنار موانع دیگر، به یکی از موانع جدی بر سر راه اتحاد مردم جهان در عصر کنونی تبدیل گشته است. در کنار این گسترش اعتیاد توسط تشکیل گروه های مافیایی برای فلج کردن ذهنی و فکری جوانان و کلا جامعه های معترض و متحول، گسترش فقر و خشونت و هزاران توطئه دیگر،عواملی هستند که در راستای مبارزه با اتحاد جهانی کارگران به کار برده می شوند.
در رابطه با تشکیل گروه های مافیایی، به عنوان مثال می توان به تشکیل گروه های القاعده و طالبان در افغانستان که هیلاری کلینتن در کتاب خاطراتش به وضوح به نقش آمریکا در بوجود آوردن آنها در جهت نابودی خطر کمونیست نوشته است اشاره نمود.

بی شک عواملی همچون گسترش فقر و خشونت که از طریق حاکمان اعمال می شود نیز در عدم اتحاد مردم جهان نقش دارند. به عنوان مثال هالیوود به عنوان بزرگترین تولید کننده ی فیلم های سینمایی در به وجود آوردن فضای از خود بیگانگی، رعب، وحشت، خشونت و بیگانه ستیزی، و کلا ترویج سیاست های آمریکا و متحدینش نقش بسیار برجسته ای دارد. در رابطه با گسترش آگاهانه ی فقر می توان به میلیون ها تن مواد غذایی اشاره نمود که هر ساله به دریا ریخته می شود. مواد غذایی که می توان با آن مشکل گرسنگی را در دنیا ریشه کن کرد. اما همچنانکه قبلا گفتم قدرت های بزرگ از طرفی به دلیل رقابت های درونی خود و از طرف دیگر از طریق گسترش فقر می خواهند، قشر وسیعی از کسانی که پتانسیل مخالفت با آنان را دارند به زانو بیفکنند.
با توجه به نکات ذکر شده در رابطه با موانع بر سر راه اتحاد جهانی کارگری، لازم است بیشتر از هر زمانی بر سر شعار «کارگران جهان متحد شوید» تاکید شود. بسیاری از تفاوت هایی که سرمایه داری آگاهانه در جهت ایجاد شکاف بین مردم مناطق مختلف جهان ایجاد کرده ربطی به نیازهای انسانی و خواسته ها و آرزوهای مشترک انسانی ندارد. سرمایه داری جهانی از این تفاوت ها به عنوان اهرمی برای سرکوب جنبش های اعتراضی در سطح جهان و بر علیه اتحاد جهانی انسان های هم درد استفاده می کند. بنا بر این باید همواره بر سر نقاط مشترک، رنج های مشترک، نیازهای مشترک انسانی و اهمیت اتحاد در راه یک زندگی بهتر تاکید شود و این امر وظیفه ی تشکل ها و اتحادیه های کارگری و همچنین پیشروان راه آزادی و برابری انسان ها در سطح جهانی می باشد.

علل نبود اتحاد و عدم تحقق مطالبات کارگری در ایران!
در کنار حربه های فراوانی که سرمایه داری جهانی در جهت پیشگیری از اتحاد کارگران برای احقاق حقوق مشترکشان از آنها استفاده می کند، در بسیاری از کشورها و از جمله ایران، عوامل بازدارنده ی دیگری عمل می کند. از میان این عوامل می توان به عواملی همچون فشار بر فعالین کارگری و کارگران آگاه، دستگیری و بازداشت آنها، شکنجه و شلاق زدن کارگران معترض و آزادی آنها با قید وثیقه های چندین میلیون تومانی اشاره نمود.
از طرف دیگر پائین نگه داشتن سطح معیشت کارگران زیر خط فقر، از طریق عدم پرداخت دستمزدها، تحمیل بی حقوقی کامل بر تمام کارگران، پایین نگه داشتن دستمزدها و بیکارسازی های گسترده، فشار مضاعفی به کارگران تحمیل می کند. نتیجه ی این سیاست که بطور سیستماتیک بر کارگران اعمال می گردد چه می تواند باشد جز اینکه کارگران به واسطه پایین بودن دستمزد و سطح معیشت، به اضافه کاری و در بسیاری از موارد به مشاغل دوم و سوم تن می دهند. این امر به نوبه ی خود باعث می گردد که آنها از ساعات فراغت، که ساعاتی است که کارگران می توانند مطالعه کنند، آگاهی طبقاتی خود را بالا ببرند، تفریح کنند، به تعمق و تفکر بپردازند، تجدید قوا کنند، در باره ی وضعیت معیشیتی خود بیندیشند و یا بر سر مشکلاتشان با بقیه ی همدردان شان صحبت کنند و چاره ی مشترکی بیابند ، این ساعت ها عملا از زندگی آنها حذف می شود. زیرا با انجام دو یا سه شغل در طول یک روز، نه وقتی برای فراغت می ماند و نه انرژی برای شرکت در تشکل های کارگری و نه زمانی برای تجدید قوا که خود باعث انرژی و توان مخالفت می گردد. از طرف دیگر، این موقعیت باعث می شود که آنها به حاشیه نشینی رو بیاورند و به این ترتیب از دسترسی به امکانات اجتماعی، رفاهی و تفریحی محروم شوند. کودکان خانواده های کارگری مجبور می شوند ترک تحصیل کنند و برای کمک به خانواده راهی بازار کار شوند و نیروی بازوی خود را به قیمتی ارزان به فروش برسانند و…
این شیوه ی ظلم و زور به کارگران ناشی از بحران و یا تحریم های وارد شده بر ایران نیست. زیرا سپاه پاسداران به مثابه بزرگترین قدرت اقتصادی در ایران، در طول چند سال تحریم توانسته است کانال های جدیدی برای ارتباطات اقتصادی با دنیای بیرون بیابد. شواهد در کنار آنچه در رسانه های جهانی می شنویم، حاکی از سود اندوزی های کلان آنها در عرصه ی اقتصادی است. پس دلیل این امر چه می تواند باشد جز اینکه آنها آگاهانه و به طور سیستماتیک این کار را انجام می دهند تا قدرت مخالفت، ایستاده گی و تشکل یابی طبقه ی کارگر را به پائین ترین سطح ممکن برسانند. آنها می دانند که قدرت طبقه ی کارگر در آگاهی و تشکل اوست. به خاطر دارند که تا کارگران صنعت نفت با اعتصاب عظیم خود به مبارزات مردم ایران برای سرنگونی رژیم شاه نپیوستند، حاکمیت پادشاهی فرو نریخت. این است که برای دوام حاکمیت شوم خود، با تمام توان کارگران و فعالین کارگری را تحت شدیدترین فشارهای ضد بشری قرار داده اند. لیکن با وجود تمام فشارها و محدودیت هایی که بر سر راه اعتراضات کارگری گذاشته شده است رژیم موفق نشده از اعتراضات و اعتصابات کارگری جلوگیری کند. روزی نیست که خبر اعتصابات و اعتراضات کارگری را نشنویم، اما متاسفانه به دلیل مشکلات و موانع ذکر شده ، جنبش کارگری ایران در حالت تدافعی است و از عدم تشکل و هماهنگی در پیشروی اعتراضات در عرصه ی مبارزه با جمهوری اسلامی و همچنین تحقق خواسته های کارگری رنج می برد.
بنابر این با توجه به نکات ذکر شده در رابطه با فشار بر کارگران از طریق دستگیری آنان، شکنجه و شلاق زدن آنان، وضعیت معیشیتی کارگران و تاثیرات منفی این مسئله بر سر راه اتحاد، سازماندهی و تشکل آنها، همچنین تبعیضات شدید اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی، محرومیت کودکان بسیاری از خانواده های کارگری از دسترسی به مدرسه و امکانات رفاهی و وضعیت فلاکت بار زنان در بازار کار، شعار محوری مراسم اول ماه مه امسال باید به مبارزه سراسری برای افزایش دستمزد، منع اخراج و بیکارسازی کارگران، آزادی کارگران زندانی، خاتمه دادن به شکنجه و شلاق زدن کارگران، تشکیل تشکل های مستقل کارگری، حقوق برابر به زن و مرد در ازای کار برابر و منع کار کودکان تبدیل شود.
روز اول ماه مه باید چرخ کار و تولید متوقف گردد تا بتوان این خواسته ها را قاطعانه و با صدای رسا به گوش دشمنان طبقه ی کارگر رساند.
زنده باد اول ماه مه روز اتحاد جهانی کارگران
نابود باد جمهوری اسلامی

ناهید وفائی ۲۰٫۰۴٫۱۵
……………………………………………………………………………………………………..
یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب می نویسد که از یکی از پادشاهان قاجار سوال شده که چگونه با وجود وسعت ایران و اینکه ملیت های مختلفی در آن زندگی می کنند می تواند بر این سرزمین پادشاهی کند. او در جواب می گوید: « تفرقه بینداز و حکومت کن».