نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

مصاحبه با نماینده ی سندیکای کارخانه لوله سازی خوزستان

کارخانه لوله سازی خوزستان با قدمت چهل ساله، یکی از بزرگترین کارخانه های صنایع فلزی در کشور بوده است. زمانی نه چندان دور این کارخانه با داشتن بیش از دوهزار پرسنل و بیست و دو هکتار زمین و کوره های بزرگ، در هفت کیلومتری جاده اهواز به خرمشهر به ساخت لوله مشغول بود. محصولات این کارخانه در زمینه لوله سازی کشور را از بسیاری واردات این محصول بی نیاز میکرد، لوله های فلزی با قطرهای متفاوت که برای آبرسانی، انتقال مواد پتروشیمی از منطقه ای به منطقه ی دیگر همواره مورد نیاز بخش های مختلف عمرانی است.

  این واحد تولیدی از اولین کارخانه هایی بود که هدف خصوصی سازی قرار گرفت و اکنون از آن جز یک کارگاه ریخته گری سنتی چیزی باقی نماند است. اولین تشکل کارگری مستقل با معیارهای مورد قبول کارگران در این واحد تولیدی تشکیل شد و کارگران نمایندگان خود را با رای مستقیم انتخاب کردند. کارگران لوله سازی خوزستان تلاش های زیادی برای جلوگیری از روند نابودی این واحد تولیدی انجام دادند، هر چند این تلاش ها در مقابل سودخواهی حریصانه سرمایه داران به جایی نرسید و نتوانست جلوی خصوصی سازی این واحد تولیدی را بگیرد اما بخشی از تجربیات ارزشمندجنبش کارگری در سه دهه ی اخیر است.

در زیر مصاحبه ای داریم با یکی از نمایندگان کارگران این واحد تولیدی که به مدت سه دوره به عنوان یکی از نمایندگان  انتخاب شده بود. وی در این مصاحبه از چگونگی روند مبارزات کارگران این مجتمع صنعتی برای حفظ و نگهداری آن می گوید.
سوال: آقای مقصودی لطفا ضمن تشکر بابت وقتی که برای این مصاحبه می گذارید، برایمان از لوله سازی خوزستان بگویید و این که از چه سالی در آن واحد مشغول به کار شدید؟
– کارخانه لوله سازی خوزستان در سال ۱۳۵۴ توسط یکی از سرمایه داران وابسته به دربار آن زمان با نام مرتضی بشارت تاسیس شد. این کارخانه تا قبل از خصوصی سازی دارای ۱۷۰۰ کارگر رسمی و ۵۰۰ کارگر قراردادی بود. من از سال ۱۳۵۶ در آن مشغول به کار شدم. شرایط کار در این کارخانه بسیار سخت بود. کارخانه دارای شش عدد کوره ی بزرگ با ظرفیت هر کدام ۱۲تن مواد مذاب بود که با تکنولوژی کوره القائی الکتریکی کارمی کرد. این کوره ها از آلمان وارد شده بود. کارخانه می توانست سالانه در حدود بیش از ۵۰ هزارتن مواد مذاب را به قالب ها وارد کرده و لوله های فلزی از قطر ۱۰ تا ۶۰ سانتی متر را به بازار عرضه کند. تکنولوژی کارخانه نسبتا پیشرفته بود. چرخش قالب ها لوله ها را با قوه ی گریز از مرکز وارد مرحله نهایی ساخت میکرد که در حقیقت لوله های با کیفیت خوب و بدون درز تحویل بازار میداد.
سوال: شما در کارخانه مشغول چه کاری بودید؟
– کوره ها در سالنی قرار داشت که سقف آن بین ۱۲ تا ۱۸ متر ارتفاع داشت. جرثقیل های حمل ونقل در این ارتفاع مواد مذاب و یا لوله ها را جابه جا می کردند. بخش مسوولیت جرثقیل ها در آن ارتفاع بر عهده ی کارگرانی بود که باید بر روی ریل های تعبیه شده در ارتفاع ده تا ۱۶ متر از سطح زمین رفت و آمد کرده تا بتوانند جرثقیل ها را به کار گیرند. من ابتدا کارگر ساده ی این بخش و سپس سرپرست آن بودم.
ریل های تعبیه شده در این ارتفاع به گونه ای بود که ما باید همواره با فاصله شش تا ۸ متری از روی کوره ها عبور می کردیم. عرض ریل ها سی تا چهل سانتی متر بود. رفت و آمد بر روی این ریل ها در آن ارتفاع از روی کوره ها، شرایط کار را بسیار سخت می کرد. به طوری که کوچکترین لغزشی می توانست کارگر را به درون کوره های مذاب بیاندازد. تعمیر و بازسازی جرثقیل ها در آن ارتفاع همواره خطر سقوط را برای کارگران به همراه داشت. علاوه بر آن پاره شدن کابل ها بر روی کوره ها و اجبار به تعمیر آنها در آن شرایط موقعیتی را برای کارگران فراهم می کرد که همواره از ناراحتی ها جسمی در رنج بودند. از مهم ترین الو دگی های ان فضا میتوان از دود حاصل از مواد مذاب نام برد که همواره استنشاق ان کارگران را با ناراحتی های تنفسی مواجه میکرد .
سوال: دست شما می لرزد. این لرزش برای چیست؟
– این لرزش حاصل ۲۵ سال کارکردن در ارتفاع ده متری روی سکوهای ۳۰ تا ۴۰ سانتی بر روی لوله های مذاب است که کوچکترین لغزش خطر سقوط در کوره ها و پودر شدن در یک لحظه می شد. شما همواره باید در راه رفتن بر روی سکوها تعادلتان را حفظ می کردید. لحظه ای غفلت جان شما را به خطر می انداخت. من شاهد سقوط یک مهندس جوان ۲۷ یا ۲۸ ساله در کوره بودم که به علت نامعلومی درکوره افتاد. در ظرف کمتر از چند ثانیه تنها یک لکه چربی بر روی مواد مذاب کوره ظاهر شد و دیگر هیچ!
سوال: چند سال ازدوره ی کاری خود را در این محیط گذراندید؟
– از ۲۸ سال سابقه ی کار ۲۵ سال را در این قسمت از کارخانه گذراندم. دو دوره نماینده کارگران بودم  و در دوره ی سوم از طرف مقامات مسوول سلب عضویت شدم. فعالیت اعتراضی کارگران در این واحد  لوله سازی اهواز بین سالهای ۷۶ تا ۸۲ ادامه داشت که با اعتصابات و افت و خیزهای بسیاری همراه بود.
سوال: خصوصی سازی در این کارخانه چگونه آغاز شد و به چه نتایجی انجامید؟
– این کارخانه که در ابتدای سرنگونی شاه و استقرار رژیم جدید به دست کارگران افتاده بود، هیچ گاه در تولیدش وقفه ایجاد نشد. سرمایه دار سابق این کارخانه را در رهن بانک صنعت و معدن قرار داده بود و از آن طریق وامی کلان گرفته و به خارج گریخته بود. از آن زمان به بعد کارخانه در مالکیت سازمان گسترش و نوسازی صنایع قرار گرفته بود و سپس به بانک صنعت و معدن واگذار شد. کارخانه تا سالهای۱۳۷۶ و دوره ی جنگ مشکلی نداشت. کوره های این کارخانه دردوران جنگ با تغییر خط تولید با تمام ظرفیت مشغول به کار بود و یکی از بزرگترین پشتوانه های جنگ بود. پس از جنگ دوباره به همان حالت اولیه بازگشت. کارگران با همه ی وجود در هر دوره برای حفظ کارخانه تلاش می کردند.
سوال: چه شد که این کارخانه به بخش خصوصی واگذار شد؟
– به گفته ی مسوولان کارخانه در دوره ی اصلاحات دچار مشکلات مالی شد. هر چند که مشکلات مالی در چنین صنایعی امری عادی است اما برای من که درهمان زمان نماینده کارگران بودم مشخص نشد که چرا این کارخانه به معرض فروش گذاشته شد. کارخانه اولین بار به شخصی به نام علی شفیعی واگذار شد. او سرمایه داری بود که از دبی به ایران آمده بود. او که در دوره ی اصلاحات وارد ایران شد، سرمایه داری جنجالی بود. او همان کسی است که باشگاه استقلال را خرید. این سرمایه دار که نه برای راه اندازی کارخانه بلکه تنها برای بردن اموال کارخانه آمده بود، ابتدا به بهانه ی پیشرفت تکنولوژی دستگاه های کارخانه را باز کرده و فروخت.
او هیچ تخصصی در امر ذوب فلزات نداشت . هنگامی که ما به آن اعتراض می کردیم می گفتند می خواهیم جای آن دستگاه های پیشرفته تر بیاوریم. اما پس از مدتی هیچ دستگاه جدیدی جایگزین آنها نشد. همچنین این سرمایه دارکلیه کالاهای قابل فروش کارخانه را به فروش رساند و آن را به پول نقد تبدیل کرد هر چه کالای ساخته شده در کارخانه بود می فروخت. به بهانه بازسازی ساختمان های کارخانه، هر مقدار وسایلی که می توانست از ساختمان های قدیمی به پول تبدیل کند آنها را به خارج کارخانه منتقل می کرد . کولرها، درب و پنجره ها، آهن آلات سقف کارخانه و تاسیسات و هر آن چه قابل تبدیل به پول بود فروش می رفت. در و پنجره کارخانه که از آلومینیوم بود کنده شده وفروخته می شد.
در مقابل این اعمال کارگران کارخانه دست به اعتراض زدند که کارخانه درحال تخریب است. بارها در صحن کارخانه دست به اعتراض زدیم اما هیچ کس توجه نمی کرد. من به عنوان نماینده کارگران تمام این مسایل را به مقامات مسوول از خانه کارگر تا استانداری گزارش می دادم . اما هیچ عکس العملی ازسوی مقامات مشاهده نمی شد. او حدود دو سال به غارت کارخانه مشغول بود و با نام خصوصی سازی هر چیز باارزشی که در کارخانه می دید به فروش می رساند. این که این سرمایه دار چه سر وسری با مقامات داشت بر ما معلوم نیست. تنها برای ما مشخص بود که اعتراض هایمان به جایی نمی رسید. در این دوره کارگران چندین بار اعتراض و تحصن کردند. اما هیچ کس پاسخگو نبود.
علی شفیعی اساسا با صنعت کارخانه کاری نداشت. پس از دو سال که هر چه بود را فروخته بود، کارخانه را به فردی به نام حاج میرزایی که از دلالان آهن قراضه بود واگذار کرد. او تنها یک فرد واسطه ای بود که در بازار، آهن آلات و فلزات قراضه را معامله می کرد و هیچ اطلاعی از صنعت نداشت. این فرد کارخانه را به صورت انبار آهن آلات فرسوده نگاه می کرد. این که کارخانه با چه قیمت به این فرد واگذار شده بود برما معلوم نیست. اما در چنین معامله هایی مشخص است که خریدار آهن قراضه و یا مواد باطله کارخانه را کیلویی قیمت گذاری می کند.
حاج میرزایی کارخانه را تحویل گرفته و مالک جدید کارخانه شد. او دیگر تمام انبارها را خالی کرد و هر چه را که باقی مانده بود و قابل فروش بود می فروخت. حاج میرزایی شروع به غارت کارخانه کرد. اما این بار کارگران در مقابل او سخت مقاومت کردند واز بیرون رفتن مواد اصلی کارخانه جلوگیری کردند تا آنکه پس از هفت الی هشت ماه مجبور شد در مقابل مقاومت کارگران کارخانه را ترک کند.
سوال :اکنون وضعیت کارخانه به چه صورت است؟
– حاج میرزایی کل ملک را که حدود ۲۲ هکتار زمین است و در بهترین نقطه ی اهواز قرار دارد به فردی به نام عشقی واگذار کرد. کارخانه اکنون در اختیار این فرد است. اما از کل پرسنلی که قبلا نزدیک به ۲۵۰۰ نفر بود، تنها حدود ۷۰ نفر در کارخانه مانده اند. بیشتر کوره ها غیر فعال شده، فقط دو کوره کار می کند. آن هم به نوبت، یعنی هر روز یکی از آنها فعال است. ۴ کوره ی دیگر خاموش است. از لوله سازی خبری نیست. آهن قراضه را در کوره می ریزند و تبدیل یه شمش می کنند. فولاد هایی که در ابتدا با تجزیه و بررسی میزان منیزیم و سیلیس و سایر مواد لازم را در آن اندازه گیری می کردند تا لوله های باکیفیت تولید شود، اکنون به دست فراموشی سپرده شده است. تنها شمش های چدنی تولید می شود که در حقیقت می توان گفت از آن کارخانه بزرگ تنها یک ریخته گری سنتی باقی مانده است.

سوال: از تلاش های خودتان  و کارگران برای حفظ کارخانه بگویید؟؟
– اعتراضات کارگران در لوله سازی شامل دو بخش بود . یکی آنکه به روند خصوصی سازی آن به این شیوه که کارخانه به حراج گذارده شود اعتراض داشتیم که این اعتراضاتمان را در نامه نگاری به مقامات و تجمع ها و تحصن ها در جلو استانداری و فرمانداری و یا در خود کارخانه اعلام میکردیم. علاوه بر آن در دوره خصوصی سازی بسیاری از اوقات اتفاق می افتاد که حقوق کارگران بین ۳ماه تا ۹ ماه به تعوبق می افتاد و سرمایه داران خصوصی کارخانه ترجیح میدادند به جای پرداخت حقوق کارگران از پولهای کارخانه در جای دیگری استفاده کنند واین در حالی بود که کارگران در ان شرائط سخت کار میکردند ولی به خاطر مخارج زندگی شرمنده خانواده خود بودند و باید با شکم گرسنه به کار ادامه میدادند.
در این شرائط کارد به استخوان کارگران میرسید و به خیابان ها میریختند که متاسفانه در این موارد نیرو های نظامی و امنیتی به جای آنکه با کارفرمایان غارتگر کارخانه برخورد کنند با کارگران بر خورد میکردند. بسیاری از کارگران در این موارد دستگیر شده و مورد ضرب و شتم نیرو های نظامی و انتظامی قرار میگرفتند و برای مدتها بازداشت میشدند . خود من یک بار ۱۵ روز و یک بار چهار روز و یک بار هم ۲۴ ساعت بازداشت بودم . درحالی که کارگران بسیاری به مدت یک هفته و یا چند روز بازداشت میشدند، اما برای نمونه حتی یک روز هم سرمایه داران غارتگر کارخانه بازداشت یا حتی احضار هم نشدند . در حالی که در بسیاری از کشورها نپرداختن حقوق کارگر جرم محسوب میشود .
سوال : خصوصی سازی ها اکنون از کارخانجات گذشته و به آموزش و پرورش و دانشگاه ها و مراکز علمی رسیده است . به نظر شما برای جلو گیری از غارت منابعی که متعلق به مردم است چه چاره ای باید اندیشید ؟
– ان زمان که کارگران برای مقابله با خصوصی سازی ها خیابان ها را اشغال میکردند متاسفانه سایر بخش ها هنوز جوانب مخرب این خصوصی سازی ها را نمیدانستند و با کارگران همراهی نمیکردند اما امروز که خصوصی سازی ها به بخش های اموزش و پرورش و دانشگاه ها بخش بهداشت و درمان رسیده است صدای اعتراض انها هم بلند شده است . هیچ سرمایه داری به خاطر خدمت به مردم موسسه اقتصادی را خریداری نمیکند، بلکه سرمایه داران در زدو بند با محافل قدرت موسسه اقتصادی را تصاحب میکنند تا از آن سودهای باد آورده ببرند . متاسفانه مسوولان خصوصی سازی هم به فکر خدمت به مردم نیستند و تنها میخواهند از زیر بار خدمت به مردم شانه خالی کنند . در این گیرو دار این تنها مردم و کارگران و زحمتکشان هستند که این غارت اموال دچار خسارت شده و روز به روز فقیرتر میشوند . پس اکنون که همه از مضرات و ویرانی های خصوصی سازی آگاه شده اند و حتی یک موسسه اقتصادی نیست که پس از واگذاری به سرمایه داران خدمات بهتری ارائه داده ویا اشتغال بیشتری ایجاد کرده باشد، چاره کار ان است که همه مردم از همه اقشار یک صدا به این سیاستها اعتراض کرده تا هرچه زودتر جلو خسارت های بیشتر و غارت اموال مردم گرفته شود .