نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

٨ مارس ١٩١٧ روزی که تظاهرات زنان جرقه انقلاب روسیه را زد

در ٨ مارس امسال به صدمین سال آنروزی سلام میدهیم که کارگران زن/ زنان کارگر در پتروگراد پایتخت روسیه تزاری به خیابان ریختند تا روز جهانی زن را جشن بگیرند و با تظاهرات پرشور و جسورانه شان همزمان جرقه انقلاب ١٩١٧ روسیه را زدند. آنچه برای شوریدگان و بپاخاستگان آن روز، کم و بیش روشن بود این بود که ترکیب استثمار سرمایه داری با ستمگری و استبداد تزاری جانشان را به لب رسانده بود. آنچه برایشان روشن نبود و به فکر هیچ کسی هم نرسیده بود آن بود که تظاهرات ٨ مارس (٢٣ فوریه تقویم قدیم روسیه) آن سال شان به روز اول “انقلاب فوریه ١٩١٧” روسیه بدل گردد.  اما آن همزمانی ناگهانی، به آسانی قابل درک است؛ چرا که ریشه در رشته واقعیاتی انباشته شده داشت حاصل از بحرانهای مرکب اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، ضرب در جنگی فرساینده که دهها میلیون کارگر و دهقان و سرباز را به فلاکت و گرسنگی کشانده بود. داستان انقلاب روسیه و پیش زمینه های آن از ١٩٠۵ تا ١٩١٧ در این نوشته نمیگنجد، و البته در صدمین سالگرد انقلاب فوریه تا پیروزی انقلاب کارگری اکتبر، کاملا بجا و بسیار درس آموز است. آنچه بویژه در ارتباط با تظاهرات ٨ مارس ١٩١٧ جای یادآوری و درس آموزی است، از دید من به این شرح است:

١- کارگران زن نساجیهای وایبورگ پتروگراد در آن روز صرفا برای بزرگداشت روز جهانی زن به خیابان نریخته بودند، هرچند مناسبتی واقعی و قائم به ذات بود و برای طبقه کارگر آن روزگار روسیه کاملا شناخته شده و جا افتاده بود، بلکه کارگران زن با هر درجه خودآگاهی که داشتند علیه وضع موجود شوریده بودند. علیه وضعیتی که کل طبقه کارگر، توده وسیع دهقانان فقیر و بی زمین و محرومان و ستمدیدگان جامعه را به تنگ آورده بود. به همین دلیل زمانی که کارگران زن در چند کارخانه نساجی وایبورگ دست به اعتصاب زدند، نمایندگانشان را پیش کارگران فلزکار فرستادند و از آنها درخواست پشتیبانی کردند. آنها هم به میدان آمدند.

٢- هیچیک از احزاب فعال در صفوف طبقه کارگر روسیه، نه منشویک و نه بلشویک، ابتکار آن اعتصاب و تظاهرات را در دست نداشتند؛ فراتر از آن، کلا موافق چنان تحرکی نبودند. به طور جدی و نسبتا موجه، نگران سرکوب شدید از طرف استبداد تزاری با دستاویز شرایط جنگی بودند. با این وصف پس از پیشروی و توده ای شدن آن اعتصاب و تظاهرات، هر یک به سهم خود تلاش کردند در آن دخالت و اعمال رهبری کنند.

٣- اما همه دیدند که نگرانی اصولا موجه آن احزاب، در شرایط خاص آن سال و روز عملا به واقعیت نپیوست. نیروهای دولت تزار روز اول به اعتصابیون و تظاهرکنندگان یورش نبردند، همین باعث شد که روز بعد (نهم مارس یا ٢۴ فوریه به تقویم قىیم)، دامنه اعتصاب و تظاهرات چند برابر گسترش یابد و امکان سرکوب آن محدود گردد. از روایت جزئیات رویدادها که بگذریم، با تداوم و گسترش تظاهرات و اعتصاب، فلج شدن نیروهای دولت تزار از سرکوب و حتی محدود کردن آن و در آن میان دخالت بخشی از بورژوازی ازجمله کادتها که از ادامه استبداد تزاری ناراضی بودند، ظرف پنج روز بساط فرسوده تزاری فروریخت و انقلاب به نخستین پیروزی عظیم خود رسید.

۴- فاکتور اساسی پشت سقوط شتابان دولت تزاری در برابر خیزش انقلابی کارگران و زنان و توده های اعماق جامعه، انباشته شدن بحرانها و تنگناهای مهلک آن ضرب در شکستهای متوالی در جبهه های جنگ (جهانی اول) بود که بویژه از سال ١٩١۵ تشدید یافته و غیرقابل برگشت شده بود. علاوه بر بورژوازی ناراضی، بخشی مهره های اصلی دولت تزار هم مدتها بود درباره جدی بودن خطر فروپاشی استبداد تزاری هشدار میدادند.

۵- رویدادهای پنج روزه که با تظاهرات کارگران زن در هشت مارس شروع شد و به سقوط تزاریسم انجامید، اثبات این حقیقت تاریخی طبقاتی بود که در شرایط نزدیک شدن رژیم استبداد سیاسی به پرتگاه سقوط و فروپاشی، حضور فعال پرولتاریای انقلابی دارای سطح مساعد آمادگی و آگاهی طبقاتی و برخوردار از حزب سیاسی کمونیستی پرولتری خود، نقش تعیین کننده ای در روند پیشروی وضعیت انقلابی به انقلاب و بسط و تداوم انقلاب تا کسب قدرت سیاسی و برپائی حکومت کارگری دارد.

۶- جمهوری اسلامی حاکم بر ایران، هم اکنون گرفتار بحرانها و تنگناهای مرکبی است که به اعتراف شماری از مهره های رده اصلی راس آن، آن را به پرتگاه فروپاشی سوق میدهد. ازجمله تازه ترین این اعترافات، سخنان محسن رضائی دبیر “مجمع تشخیص مصلحت نظام” در شهر لنجان (سه شنبه ده اسفند ١٣٩۵- ٢٨ فوریه ٢٠١٧) است که درباره خطر فروپاشی نظام اسلامی شان هشدار داده است. خطر فروپاشی نظام اسلامی از دید محسن رضائی حاصل تراکم و ترکیب ناکارآمدی و فسادی است که به تعبیر و اذعان او “مانند بمب عمل میکنند”.

٧- در چنین شرایط مشخصی، روزانه شاهد مبارزات گسترده و روزافزون طبقه کارگر در ایران در شکل اقتصادی در راستای تحمیل خواستهای معیشتی به دولت و بورژوازی هستیم. مبارزاتی که دارای پتانسیل بالا برای ارتقاء سریع به جنبش سیاسی طبقه کارگر انقلابی است و هدف آن برچیدن مناسبات سرمایه داری، استثمار کار مزدی، برقراری مالکیت عمومی بر وسائل تولید و برپائی جامعه آزاد و برابر است. واضح است که گام اول تحقق این هدف، به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است که به اعتراف مهره هایی چون محسن رضائی با چشم انداز سقوط و فروپاشی مواجه است. در این شرایط، درس آموزی از تجارب انقلاب ١٩١٧ روسیه در صدمین سالگرد این انقلاب بزرگ، برای پیشروان طبقه کارگر در ایران از نان شب ضروری تر است.

در ٨ مارس ٢٠١٧ خاطره تظاهرات شجاعانه کارگران زن در پتروگراد در ٨ مارس ١٩١٧ را با شور و شوق انقلابی و امید به پیروزی انقلاب کارگری گرامی میداریم.