آیا میانگین بلوغ جوامع بشری آمادگی و وداع با پیش تاریخ نرینه و امتیازات ناشی از آن را دارد؟!
نقش زنان در قافله تمدن و رهائی
فارغ از ارزش گذاری، و به عنوان یک واقعیت تلخ و گزنده تاریخی، زنان در مجموع بیشترین باراجتماعی را در پیش برد قافله تمدن بشری و به همان اندازه بیشترین ستم و استثمار و سرکوب را بردوش خود حمل کرده اند. بسیار بیشتر از وزن اجتماعی خود به عنوان نیمی از جامعه چه درعرضه تولید و خدمات اجتماعی رسمی و چه درحوزه های گوناگون تولیدی و اشکال گوناگون کارعاطفی-اجتماعی غیررسمی.
تاریخ و بشریت و قافله تمدن بشری بسیاربیشتر از آن که وانمود می کند به آنها زنان و نقش آن ها وام داراست. آیا زمان برسمیت شناختن این نقش فرارسیده و میانگین بلوغ جوامع بشری آمادگی پذیرش آن و وداع گفتن با پیش تاریخ نرینه خود و امتیازات ناشی از آن را دارد؟! بی گمان پاسخ به این پرسش خود یکی از چالش های بزرگی است که در برابربشرامروز قرارگرفته است.
با در نظرگرفتن جایگاه اکثریت بزرگی از زنان در تولیداجتماعی و بطورکلی چرخه تمدن بشری، و استثمار و سرکوب چندلایه اقتصادی و سیاسی وفرهنگی، و این که واقعیت وجودی آن ها بطورعینی بیانگرتنوع و چندگونگی مقوله کار ونقش آن در قوام و دوام حیات بشری، اعم ازکاریدی و عاطفی و بازتولیدی ( و عمدتا غیررسمی در سیستم حاکم) و به اعتبارپتانسیل اجتماعی که آنها حامل آنند، می توان مدعی شد که نه فقط بطورعینی حلقه ای کلیدی و پیشرو در جنبش رهائی بشمار می روند، بلکه به درکمان از سوسیالیسم، طبقه ومبارزه طبقاتی و تکثرو چندلایه بودن آن و عزم مان برای به گورسپردن مناسبات آغشته به مردسالاری و اهمیت خشونت زدائی از تاروپودجامعه، به رهائی و مبارزه علیه هرگونه قدرت بیگانه شده و مشرف برجامعه و افرادجامعه، به جهان شمولی و قرارگرفتن انسان فارغ از رنگ و نژاد و جنس و مذهب و ملیت و… در مرکزآن؛ معنا، جامعیت و رنگ و بوی تازه ای می دهد. بدیهی است که افزایش خودآگاهی زنان به موقعیت عینی خود و خودسازمان بابی آن، و نیز آگاهی عمومی به نقش آن در رهائی جامعه، می تواند شتاب دوچندان به آن بدهد. بطریق اولی در جمهوری اسلامی که در آن انواع تبعیض ها وآپارتایدجنسی”قانونی” هم محسوب می شود و دامنه ستم و تبعیض چندین برابر است، اهمیت رهائی زنان و خودآگاهی جامعه به نقش آن در کل
فرایندرهائی جامعه از تاروپودرسوبات کهن و حاکم و انواع مناسبات تبعیض آمیزاجتماعی و مردسالارانه و از استبدادحاکم، دو چندان می شود.
– بی تردید با توجه به طبقاتی شدن جوامع انسانی، زنان نیز یک پارچه نبوده و خود به اقشار گوناگون طبقاتی تقسیم می شوند. که در آن نحوه زیست و زندگی زنان مرفه با اکثریت بزرگ زنان زحمتکش و مولد و تحت استثمار متفاوت می شود. گرچه آنها چه بسا ممکن است در حوزه های محدودتری از تبعیض ها هم پوشانی هائی با هم داشته باشند، اما تمایز و شکاف در حوزه های اصلی زیست و زندگی برجای می ماند. با عطف به همین واقعیت بحث نقش زنان در رهائی و اهمیت تاریخی آن تا آنجا که به جوامع طبقاتی برمی گیرد ناظر بر اکثریت بزرگ زنان تحت استثمار و زحمتکش است.