نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

گرامی باد اول ماه مه، روز جهانی طبقه ی کارگر

در تاریخ جامعه ی انسانی و از ابتدای شکل گیری مالکیت خصوصی و ایجاد جامعه ای طبقاتی، مزدوران و حامیان طبقات حاکم همیشه در پروسه های مختلف با اسلوب های گوناگون و رنگین، همواره تلاش کرده اند در مقابل تحولات تاریخی جنبش های برابری طلبانه و اعتراضات توده های زحمتکش و ستم دیده طبقه ی کارگر مانعی باشند تا به پندار خام خود توسط تحلیل گرانشان در اشکال و آلترنا تیو های مختلف، مبارزه ی بر حق طبقه ی پا یین جامعه را متو قف سازند و تا آخرین دقایق از هیج گونه جنایتی فروگذاری نکرده و با به میدان آوردن عروسک های خیمه شب بازی و بر افراشتن پرچم سیستم کاپیتالستی و گرایشات فرصت طلبانه ی راست به عظمت طلبی های خود همچنان ادامه می دهند.  با توجه به وضعیت ژئوپولتیک سیاسی- اقتصادی منطقه ی خاورمیانه، همواره می توان به صورت کاملن عینی نشان داد که در هیج کشور و منطقه ایی جنگ افروزی، کودتا، سرکوب و خفقان، ترور و اعدام نتوانسته است حافظ صلح، امنیت و آرامش باشد و به نحوی سیستمی را موجب شود که نفع طبقه ی کارگر را به هم راه داشته باشد، بلکه همیشه مبارزات طبقه کارگر را در ابعاد جهانی به عقب رانده، هژمونی و پتانسیل هم بستگی جنبش زنان رادیکال را ضعیف نموده، شرایط اسفبار میلیون ها کودکان کار را در ابعاد گسترده یی به ارمغان آورده و با تصویب قوانین ارتجاعی کار  کماکان به فقر و فلاکت طبقه کارگر جهانی دامن زده است.

جنبش کارگری در واقع فریاد طبقه ایی است که با انحلال نظم موجود جهان، راز بزرگ خویش را در جهنم سرمایه فریاد می زند. اعتراضات جنبش طبقه ی کارگر در ایران، فریاد مژده داران آزادی و برابری در زمانه ای است که سرمایه با مفهوم پردازی اسطوره ای خود تاریخ عمر بورژوازی، بنیادگراهای اسلامی و ناسیونالیست ها می خواند. جنبش کارگری در جهان، رنگین کمان یک پارچه گی جنبش طبقه ی کارگر در ایران و مژده بخش هم پیوندی اردوی کار و زحمت در زمانه ای است که آسمان تیره ی سرمایه داری همگان را به فرو رفتن در چاه خویش دعوت می کند. همانطور که شاهد هستیم جنبش کارگری در ایران از بی حقوق ترین، بی دفاع ترین و پراکنده ترین بخش های طبقه ی کارگر جهانی اند. این جنبش نه تنها ناگزیر است در شرایط قرون وسطایی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با پایین ترین سطح دستمزدها و شرایط معیشتی به کار سیاه و طاقت فرسا تن دهد، بلکه با انواع فشارهای پلیسی اعم از زندان، شکنجه، اخراج و اعدام توسط گروهای ارتجاعی دولتی، تحقیر و توهین زورمدارانه توسط سرمایه داران محلی و برده داران سرمایه روبرو شده تا جایی که هر روز  با پوست و گوشت خود آن را حس می کند و نفرت هم طبقه ای های ناآگاه را نیز درک و تاب می آورد . کارنامه ی چندین ساله ی حاکمیت جمهوری اسلامی با هر دسته و جناحی آغشته به خون، جنایت و تجاوز است. تنها ره آورد حاکمیت خون و سرمایه ی اسلامی، اعدام و کشتار دسته جمعی، زندان و شکنجه و ترور، فقر و فلاکت توده ای، بیکار سازی های گسترده، گسترش و تعمیق فاصله ی طبقاتی؛ تولید و باز تولید گسترده ی ستم و تبعیض طبقاتی، جنسی، قومی، نسلی و فرهنگی بوده است.

کارگران همان گونه خود آگاه هستند و به صرافت در تجربه ی زندگی و مبارزه روزمره خود دریافته اند هیچ پیکار و تلاشی بدون تشکل مستقل کارگری به ثمر نخواهد نشست. از سویی دیگر به نیکی بر این حقیقت نیز واقفند که تنها تشکل هایی مستقل و موثر واقع می شوند که از دل آتش اعتراضات جنبش طبقه ی کارگر و فعالین اش برخاسته و از شور شعله ی آن نیرو گرفته و بر مطالبات برحق آن جنبش اعتراضی پای فشارند. بی شک تداوم و تعمیق مبارزات جنبش کارگری و الغای ترس، بعد از این همه اعمال خشونت وحشیانه و عریان جنایتکاران تا دندان مسلح و سلاخان اسلامی، بیانگر تنفر از کلیت نظام حاکم و شکل گیری اراده ای پایدار و معطوف به آزادی و دگرگونی است. وظیفه هر انسان کمونیست است که به حمایت از جنبش طبقه ی کارگر ایران و پتانسیل قدرتمندش در کردستان برخیزد تا بتوانیم به سهم خود درهرچه متشکل شدن جنبش کارگری ایران بصورت مستقل و همه گیر در راستای افقی سیاسی و کمونیستی پای فشاریم و از مطالبات بر حق آنان دفاع کنیم. زیرا افق و استراتژیک خواسته ها، مطالبات کارگران کمونیست زیربنای انقلابی است که از تمام حقوق اولیه ی انسانی، برای لغو تمام مناسبات سرمایه داری و لغو مالکیت خصوصی، ستم و تبعیض نژادی و جنبش های رادیکال و پیشرو دفاع می کند و سیمای ناباوری سرمایه داری را با تمام چهرهای ریز و درشت را به چالش دعوت می کند.

اما آنچه که در درون بخش رادیکال این جنبش پدیدار است وجود گرایشات مختلف و افق مبارزاتی مشخصا بر هیچ کسی پوشیده نیست ، ضمن این که به رسمیت شناختن تمام گرایشات توسط فعالین یک امر الزامی است و باید مورد توجه قرار گیرد، ولی وجود گرایشات نباید عامل یا ابزاری در راه کار گسست طبقه ی کارگر در ساختار تشکل یابی در هژمونی کل طبقه به صورت تشکل مستقل سراسری کارگری جدا از دولت و احزاب بورژوازی دامن بزند و مبارزه علیه دشمن مشترک که همانا طبقه ی سرمایه دار را به طاق نسیان بسپارد زیرا اتحاد و یک پارچه گی کارگران با دست بالا پیدا کردن یک اندیشه ی سیاسی و سوسیالیستی در باره ی جامعه ی سرمایه داری در بین اکثریت کارگران پیشرو آن بدست می آید. برای تمام فعالین کارگری و احزاب کمونیست و رادیکال پوشیده نیست که تجربه ی این گسست ها و نبود تشکل سراسری هنوز اثراتش در ساختار امروزه ی این جنبش به آسانی دیده می شود با توجه به اینکه در جبهه ی مقابل بورژوازی متحد و با تمام ترفند های و سیاست های زالوصفتانه اش در تز نئولیبرالی به جنگ طبقه ی کارگر به صورت سیستماتیک ادامه می دهد و هر روز به خانه و کاشانه ی مبارزین و رهبران کارگری و خانوادهای شان حمله می کند و با وحشیانه ترین تعرض ها و عمل کردهایش این جنبش را سرکوب می نماید. بر همین اساس ایجاد تشکل مسقل سراسری کارگران امری الزامی می باشد.

تجربه ها ی جنبش مبارزاتی طبقه ی کارگر ایران از زوایای مختلف قابل توجه است که عمده ترین این تجارب نبود تشکل سراسری در ساختار و تعریف خاص خود در راستای سازمان دهی آگاهانه حول خواسته های مشترک تمام گرایشات رادیکال است و موجودیت این تشکل در جنبش سراسری در سطح آگاهی های طبقاتی کارگران به صورت نیروی توانمند آن، در تعریف مبارزه طبقه ی کارگر در برابر طبقه ی سرمایه دار که خود لازمه ی اتحاد گرایشات حول خواسته های مشترک توسط رهبران عملی و احزاب کمونیست رادیکال که خود بخشی از طبقه و منافعی جدا از منافع طبقه ی کارگر ندارند را ایجاب می کند. متاسفانه در طول چند سال حاکمیت جمهوری اسلامی فرهنگ مردسالارانه و ستم طبقاتی روز به روز باتولید شده  که همین فرهنگ حاکم مردسالارنه به عنوان یک چالش به خود فعالان گارگری و کارگران درون جنبش کارگری بر می گردد. و همین مسئله در باز تولید شکاف جنسیتی در درون جنبش طبقه ی کارگر  به یکی از مانع های اصلی تبدیل گردیده است. بر همین اساس جنبش کارگری نتوانسته ظرفیت ۵۰ درصدی زنان را به عنوان یک نیرو و قدرتی با پتانسیل قابل اتکا در جنبش کارگری متشکل نماید، و بزرگترین ضربه را به اتحاد و همبستگی طبقه ی کارگر زده و از قدرت و هژمونی تمام و کمال طبقه ی کارگر برای تحمیل خواسته ها و مطالبات در برابر رژیم تا دندان مسلح جمهوری اسلامی و کارفرمایان کاسته است و دقیقن حکومت جمهوری اسلامی ایران از این شکاف های جنسیتی در جهت منافع خود بهره برداری های زیادی کرده است. دقیقن بر همین مبنا جنبش رادیکال طبقه ی کارگر ایران لازم است با اتکا به هژمونی ۵۰ درصدی زنان کارگر در ایجاد تشکل سراسری به قدرت خود پی برده و با گام های مثبت تری در راه تحقق آگاهی برای براندازی رژیم دیکتاتوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی برآید.

بی شک نیروی آگاه ایران و کردستان از جمله جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش معلمان و جنبش دانشجویی برای این که بتوانند در لحظه ی تاریخی برای رفتن به قلمرو آزادی و برابری نقش و رسالت تاریخی خود را ایفا کنند، باید بتوانند بر مواضع طبقاتی، تحقق آگاهی، ابتکار و اراده ی مستقل خود تلاش کنند و جامعه را بر اساس منافع و استراتژیک خود سازماندهی کنند. چرا که در تحلیل نهایی تغییرات بزرگ تاریخی تابع توان قدرت سازمان یافته ی نیروی آگاه، پیشرو، مبتکر و مستقل توده ایی است.

ناصر زمانی

۲۷\۴\۲۰۱۸

 گرامی باد اول ماه مه روز جهانی کارگر.

آزادی، برابری، حکومت کارگری