امروز ۱۳ شهریور، یک وبلاگ نویس به نام سهیل عربی، پدر یک کودک ۵ ساله در یک بیدادگاه اسلامی به ریاست قاضی خراسانی به اعدام محکوم شد!
جرم؟” توهین به پیغمبر اسلام”! به قول خود آیتاللهها “سب النبی”!
این تنها حکم قتل عمد دولتی به جرم “توهین به پیغمبر” نیست. این داستان نفرتانگیز یک وجه ثابت از جامعهای است که در آن سرمایهداری با قوانین اسلامیاش حکومت میکند. در سال ۹۰، جوان ۳۴ سالهای به نام روحالله توانا به اعدام محکوم شد. جرم؟ به زبان آوردن جملهای در یک ویدئوی شخصی که به تفسیر یک حاکم شرع اسلامی مصداق “سب النبی”بوده است! احکام ارتداد علیه سلمان رشدی و شاهین نجفی و کاریکاتوریست دانمارکی و داستان فاطمه زهرا و اوشین و دهها مورد دیگر را هم که حتماً به خاطر دارید!
امروز دیگر کسی به شیادان اسلامی که باهر انتقادی به نام توهین به مقدسات مسلمین سر و صدا راه میاندازند تره هم خرد نمیکند. پتهشان روی آب ریخته است. همه میدانند وقتی دهان آیتاللهها با نعره “سب النبی” کف میکند یعنی منفعتشان جایی در خطر افتاده است و قصد ارعاب جامعه را دارند.
در همه موارد قبلی، چه آنگاه که در قالب جنبش اسلامی به نام توهین به پیغمبر پرچم لا اله الا الله بلند کردهاند و در خیابانها عربده کشیدهاند و چه آنگاه که در ایران ساطور خونینشان را بالای گردن کسی چرخاندهاند و حکم ارتداد و اعدام دادهاند، حتماً بدانید که ثروت اقتصادی و موقعیت سیاسی جنبش و طبقهای به خطر افتاده است.
چند نمونه
داستان مسخره و درعینحال غم انگیز فاطمه زهرا و اوشین یادتان هست؟ روز مادر بود و مبلغین جمهوری اسلامی برنامه زنده رادیوئی راه انداخته بودند که فاطمه زهرا را به عنوان الگوی زنان به مردم حقنه کنند. دختری جوان در پاسخ گفته بود اوشین الگویش است نه فاطمه زهرا! چرا؟ چون “حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی میخواهیم…”
میدانید چرا همین یک جمله ساده رئیس کشتارگاه اسلامی یعنی خمینی را آن چنان به خشم آورد که زنجیر قضات شرعش را برای قتل آن دختر جوان رها کرد؟ به این دلیل که آن شیاد هفت خط با غریزه حیوانی-اسلامیش فوراً متوجه شد که این جمله خبر از اعماق دل مردمی میدهد که به مقدسات اسلامی پشیزی ارزش قائل نیستند. این جمله دارد اعماق انسانی و مدرن و پیشرو جامعه را رو میکند که تماماً در نقطه مقابل ارزشهای ارتجاعی حاکم است. خمینی در این جمله طنین فریاد نسل جوانی را دید که عمق نفرتشان از حکومت اسلامی و تمام ارزشها و اخلاقیاتش را در سال ۸۸ باقدرت تمام به نمایش گذاشتند.
اما تهدید جان و زندگی یک “شهروند” ایران که از نظر حاکمیت اسلامی باید زیردست و پای شریعت له شود برای قدرتنمایی نمایندگان سرمایه و اسلام کافی نبود. درست ۱۷ روز پس از ماجرای اوشین، سلمان رشدی بهانه دیگری دست داد. او شهروند انگلستان است. با حکم قتل او هم میتوان به بهانه “اهانت به ساحت مقدسات” در سطح جهان المشنگه بپا کرد و هم میتوان علیه فرهنگ و مدنیت غرب تحریک کرد که یک رکن اسلام سیاسی است. خمینی که به جرئت میتوان گفت یکی از حقهبازترین سیاستبازهای قرن بود، فوراً این فرصت را در هوا قاپید تا با فتوای قتل یک شهروند انگلیسی قدرتنمایی کند؛ توجه فرقههای اسلامی در گوشه و کنار جهان را به خود جلب کند؛ و بالأخره موقعیت خودش را که در ایران هر روز منفورتر و منزوی تر میشد در میان باندهای اسلامی در سطح جهان تقویت کند.
مقدسات تروریسم اسلامی و معمای “یک و نیم میلیارد مسلمان”!
سؤال این است که چرا اسلام سیاسی و سرانش این همه روی “مقدسات” سرمایهگذاری میکنند؟ آیا واقعاً دنبال صواب اخروی هستند؟ آیا واقعاً “آزردهخاطر” (چه عبارت لوکسی برای این جانیان!) شدهاند؟ آیا واقعاً احساسات مسلمانان جهان جریحهدار شده است و مثلاً خمینی و خامنهای در مقام مدافع به میدان آمدهاند؟
پاسخ همه این سؤالات یک نه محکم است. دنیایی از وقاحت در این ادعا هست که مثلاً کسی به محمد گفته است بالای چشمش ابروست و گویا احساسات مسلمین جهان جریحهدار شده است و حالا آیتاللهها به خاطر این احساسات بساط قمه چرخانی راه انداختهاند!
اولاً معلوم نیست چرا از میان این “یک و نیم میلیارد مسلمان” جهان، آن هم بعد از کلی تحریک و نفرت پراکنی و به گرو گرفتن نان و آب مردم و سازماندهی تظاهرات فرمایشی – کرایهای توسط دولتهای اسلامی، فقط تعداد بسیار قلیلی مثلاً در خیابانهای پاکستان نعره میکشند و بس؟ یادتان هست که کاریکاتور محمد مدتها بود در سایتها و رسانهها در معرض دید همه مسلمانان جهان گذاشته شده بود اما کسی به خیابان نیامد تا اینکه با اعزام یک آخوند تروریست از اروپا به “ممالک اسلامی” یکدفعه چشم مردم جهان به “تظاهرات خودجوش” باز شد!
واقعیت چیست؟ “یک و نیم میلیارد مسلمان” یک عنوان قلابی است که آگاهانه و هدفمند به پیشانی بخشی از مردم جهان چسباندهاند و آنقدر تکرار میکنند که واقعاً این دروغ را به باور مردم جهان تبدیل کنند و نهایتاً خود را به مثابه بخش مهمی از مردم جا بزنند. درحالیکه نه تنها مستقیمترین قربانیان سازمانهای اسلامی و شریعتشان همین مردم “مسلمان” هستند بلکه یک نبرد دائمی و تعطیل ناپذیر میان این مردم و جنبش اسلامی در جریان است.
زیر عنوان “یک و نیم میلیارد مسلمان”، اکثریت عظیمی از کارگران و مردم محروم قرار دارند که در ایران و افغانستان و پاکستان و ترکیه و سودان و غیره توسط سرمایهداران حاکم چپاول میشوند و در کشمکش و مبارزه دائم با طبقات حاکم و ایدئولوژی اسلامیشان هستند. میلیونها زن و جوان قرار دارند که از هر چه شریعت و اسلام و قوانین اسلامی است متنفرند و شبانهروز علیهشان مبارزه میکنند. نیروی بزرگی از آته ئیستها و کمونیستها و سکولارها قرار دارند که برای رهایی جهان از نکبت مذهب و خرافات و مافیاهای مذهبی و مشخصاً اسلامی نبرد میکنند. از نقطهنظر این اکثریت عظیم به اصطلاح “جهان اسلام”، جنبش اسلامی و شریعتش دشمن آمال و آرزوهای انسانی و مدنیت و دستاوردهای پیشرو بشر هستند که هر جا دستشان رسیده چیزی جز فقر و رنج و تباهی و خرابی برجای نگذاشتهاند. از نقطهنظر این اکثریت عظیم، این جنبش با تمام مقدساتش باید در موزه سیاسی تاریخ به مثابه نشانهای از لحظات تاریک و ننگین تاریخ قرار گیرند!
“توهین به مقدسات” فقط و فقط بهانه طبقات حاکم و جنبشها و ایدئولوژیهای این طبقات برای ارعاب جامعه و به تسلیم کشاندن جامعه است. وقتی جوانی آرا و افکار و کاراکتر محمد را به تمسخر میکشد دارد عملاً کاراکتر سیاسی حکومت و طبقهای را زیر سؤال میبرد که پیغمبر یک ستون ایدئولوژیکی و “تقدس” پیغمبر ابزار سرکوبش است. وقتی مقدسات زیر نقد و تمسخر قرار گیرند دیگر بدرد آن حکومت نمیخورند. “ابهتی” در میان نمیماند که همین “یک و نیم میلیارد مسلمان” را با آن بترسانند.
ناسیونالیسم هم زرادخانه مقدسات دارد!
مقدسات البته فقط مذهبی – اسلامی نیستند. طبقات حاکم مقدسات دیگری دارند که بسته به شرایط علم میکنند و دقیقاً نقش همان مقدسات مذهبی -اسلامی را بازی میکنند. برای مثال جنبش ناسیونالیستی و قوم پرست دهها اسم و عنوان در صندوق مقدساتشان ذخیره کردهاند که برای این جنبش دقیقاً نقش پیغمبر و امام و شریعت را بازی میکند. میهن و تمامیت ارضی و پرچم و سرود ملی و نژاد و قوم اصیل و تاریخ پرافتخار و شاهان و ایلخانان و غیره مقدسات جنبش ملی و قومی هستند که از نقطهنظر جنبش ناسیونالیستی به همان اندازه مذهب و مقدسات مذهبی ظرفیت سرکوب و جنایت دارند. ناسیونالیستهای ترک و عرب و کرد و ارمنی و صرب و کروات و غیره آنقدر از این مقدسات در زرادخانهشان دارند که اگر جلویشان گرفته نشود و مهار نشوند برای تباه کردن کل بشریت در کره زمین کم نمیآورند.
باید علیه مقدسات مبارزهای فعال پیش برد!
نباید آن وبلاگ نویسی را که جرئت کرده است محمد را به طنز بکشد تنها گذاشت. نباید آن نویسندهای را که شریعت را به نقد کشیده است تنها گذاشت. نباید آن زنی را که با بدن لختش به جنگ مرتجعین اسلامی رفته است تنها گذاشت. نباید آن دختر و پسر جوانی که با لباسش و موی سرش به قوانین و محدودیتهای شریعت اسلامی تف میکند تنها گذاشت. باید دست همه آن انتشاراتیها، همه آن کتابفروشیها، همه آن کاریکاتوریستها که در مقابل لاتهای سازمانیافته اسلامی مرعوب نشدند و آیات شیطانی را منتشر کردند و کاریکاتور محمد را تکثیر کردند و به ارعاب اسلامی دهانکجی کردند به گرمی فشرد. هر عقبنشینی در مقابل جانوران هار اسلامی آنها را هارتر میکند. هر کوتاه آمدن در مقابل عربدههای جنبش اسلامی به نام مردم مسلمان دست و پای خونین و چرکین این وحوش را درازتر میکند.
مبارزه علیه همه این مقدسات، در هم شکستن “ابهت” آنها، به نیشخند و به تمسخر گرفتنشان وجه مهمی از مبارزه کارگران، زنان و جوانان و همه مردم محروم زخمخورده از تبعیض اسلامی و ملی است. مبارزه با مقدسات سیاسی و ایدئولوژیک وجه مهمی از در هم شکستن خود نظم حاکم است.
اما در هم شکستن مقدسات اسلامی فقط و فقط مسیر پایان دادن به نظمی طبقاتی که به این مقدسات نیاز دارد را هموار میکند. رهایی کامل از این مقدسات تنها زمانی ممکن است که خود آن نظم طبقاتی را زیر و رو کرد. نظمی که به مقدسات نیاز دارد. مسئله بر سر در هم شکستن حاکمیت سرمایه بر کار، حاکمیت سرمایه بر جامعه است. فقط آنگاه است که میتوان همه مناسبات و قوانین و احکام و خرافات و مقدسات اسلامی و غیر اسلامی را همراه ریشه اقتصادی و سیاسیاش به تاریخ سپرد.
)درج شده در نشریه سهند، شماره بیستم ۱۵ – شهریور – ١٣٩٣)