نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

خلاف جریان دو خردادی می‌شود اما ساسی‌مانکن انقلابی

چندی پیش، سیاوش دانشور مطلبی نگاشته است تحت عنوان ادعای کذب و منابع کذب تر، که شاید بنای انتقاد به ما یعنی اتحاد سوسیالیستی کارگری را داشته است، اما سیل اتهام زنی در این به ظاهر نقد سیاسی نیز سر پایانی ندارد، حزبی که در ابتدای پیدایش خود بنا بود از سنت فحاشی و لجن پراکنی خود انتقاد کرده و از آن دوری نماید (رجوع گردد به اسناد و مباحث فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری).ایشان همچنان اتحاد سوسیالیستی کارگری را به عنوان یک جریان دو خردادی معرفی نموده است که در اثبات این مدعا، خود می دانند که چیزی در چنته نداشته و آنرا تنها در پشت یک فحش به ظاهر سیاسی به کار می گیرند و اتفاقاً این کمپینی است که قریب به ده سال در کلیت کمونیسم کارگری ادامه دارد، حتی در همان دوران عروج ضد سیاست سکتاریسم و دوری از لجن پراکنی ها نیز بر علیه سوسیالیسم کارگری موجود بود.  سیاوش دانشور نمونه هایی از جمله عدم اعتقاد ما به حزب می گوید، اتفاقاً در ادبیات ما ضرورت وجود حزب طبقه کارگر از زنده ترین بحثها می باشد، اما فقط حزبی که به دست جنبش توده ای طبقه کارگر و فعالین آن ساخته شده باشد و نه با عده ای قلیل در خارج از ایران به مانند حزب اتحاد که اعضای فعال آن امروز به تعداد انگشتان دو دست هم نیست. اتحادی که ابتدا در پی ایجاد و احیای دوباره حزب کمونیست کارگری بود امروز به بن بست رسیده و مدام بر طبل ضد حکمت بودن همگان می کوبد، به طوری که حتی کورش مدرسی که طلایه دار جنبش سرنگونی با منشور خاصه آن بود تکفیر می شود، چرا که ایشان از اتحاد با این گروه چند نفره سر باز زدند، همچنین این امر در مورد حمید تقوایی و دیگر چهره های به ظاهر معروف کلیت کمونیسم کارگری نیز صدق می کند. به واقع این شعار اتحاد جنبش کمونیسم کارگری (بگذریم از آنکه همانطور که خود خواند حزب هستند طبعاً توانایی جنبش شدن در ذهن را نیز دارا می باشند) در بدو تشکیل این گروه که اتفاقاً اینجا همه همدیگر را ضد کمونیست و ضد چپ می نامند در حالی که سیاوش ما را به چنین چیزی متهم می نمایند در کجا عینیت می یابد؟ ایشان ما را خود خواسته، بور‍‍ژوا مآب، سکتاریست و دو خردادی می خواند، در حالی که شاید ایشان بیش از هر کسی آگاه باشد که تمام سعی این تشکل طی سالیان سال تقویت صف مستقل جنبش کارگری از دیگر طبقات اجتماعی برای امر انقلاب به هژمونی و رهبر این طبقه به واسطه حزب آن بوده است، اما این اتهامات از اینجا نشأت می گیرد، یعنی پایبندی بر ایجاد اصولی حزب طبقه کارگر به واسطه اتحاد تأثیر گذار توده ای رهبران عملی آن در محیط جنگ جبهه کار و سرمایه، و این آن نکته ای می باشد که هیبت اینان را مدتهاست که می لرزاند، زیرا که استراتژی سوسیالیسم کارگری بدون هیچ درگیری ای و با پیشبرد سیاست مارکسیستی در تضاد با آنانی قرار گرفته که خود خوانده حزب طبقه کارگری هستند که حتی 5 نفر هم آنان را نمی شناسد تا چه رسد به پذیرش مدعای ایشان، در این نقطه است که عدم پذیرش سوسیالیسم غیر کارگری سکتاریسم، دو خردادی و بورژوا مآبی خوانده می شود.

آقای دانشور شما دیگر از اتحاد، داد سخن بر نیاورید که کمی خنده دار است، این را در میان اعضای دیگر سازمانهای مدعی کمونیسم کارگری نیز می دانند، و من بهتر از همه، که به تازگی از ایران خارج گشته ام، هرچند که این بحث سرقفلی دارد.
در پایان من با پایبندی به استراتژی سوسیالیسم کارگری و طبعاً سازمانی که در آن عضو هستم، از شما می خواهم تا موزیک های خلاف جریان را که بنده سهم بزرگی در تولید آن داشته و به روایت شما دو خردادی است دیگر در رادیو گروه شما پخش نگردد، شما بمانید و یک ساسی مانکن انقلابی.


عابد رضایی
به نام رضا تابان در حزب اتحاد کمونیسم کارگری