نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...
نان و گل سرخ

نان و گل سرخ

ما در اینجا از دغدغه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه می گوئیم...

جنایتی دیگر در بنگلادش

ساختمان چندین هزاره نفره‏ی استثمار و ناامن سرمایه در بنگلادش، فرو ریخت و جان صدها کارگر را گرفت. همین چند ماه قبل بود که بیش از ۱۰۰ تن از کارگران تولیدی پوشاکِ این کشور در آتش سوختند و دنیا، این‏بار شاهد رخ‏داد و فاجعه‏ی دردناکِ دیگری، و آن‏هم در ساختمان ۸ طبقه‏، در تاریخ ۲۴ آپریل ۲۰۱۳ بوده است. سرمایه‏داران بیش از ۳ هزار کارگر را در محیط ترک برداشته جای دادند و علی‏رغم تاکیدات مکرر، مبنی بر ناامن بودن ساختمان، بر تداوم کار، آنان اصرار داشتند.  روشن است و دلیل آن کاملاً به نیروی کار ارزان در کشورهایی هم‏چون بنگلادش بر می‏گردد و سرمایه‏داران و صاحبان تولیدی جوامع‏ی “متمدن” و مدافع‏ی “انسانیت”، حاضر، به از دست دادن چنین میادین سوددهی‏ای نیستند. با این اوصاف نیازی به استانداردهای ساختمانی و کاری نیست؛ نیازی به آن نیست تا جان کارگر را تضمین نمود؛ نیازی به آن نیست تا دم و دستگاه‏ها و محیط کار را برای کارگران فراهم و آسان نمود تا آنان بدون دغدغه‏ی جانی، چرخش دستگاه‏های سودآور سرمایه را به حرکت در آورند. کسی و دولت‏ها هم مسئولیت چنین فجایع‏ی دردناکی را بر عهده نمی‏گیرند و فقط و فقط، کار و بارشان، استثمار و سرکوب خواسته‏های پایه‏ای کارگران و زحمت‏کشان است. به عنوان نمونه سرکوب صدها تن از مردم بنگلادش توسط حافظان بقای سرمایه، که بعد از حوادث دردناک مجتمع‏ی پوشاک، به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند و خواهان بستن کارگاه‏ها و کارخانه‏های تولیدی ناامن شده‏اند را، نگاهی بی‏اندازیم، تا آسان‏تر بر اهداف و ماهیت دولت سرکوب‏گر و وابسته‏ی بنگلادش آشنا شویم. پلیس سرمایه با سلاح‏های متفاوت به جان معترضین افتاده است و بر زخم‏های کرخت شده و داغ‏دیده‏ی فاجعه‏ی مجتمع‏ی رعنا پلازا بنگلادش افزود.

البته که چنین رخ‏دادهای غم‏انگیز، و سرکوب اعتراضات کارگری – توده‏ای در مناسبات کنونی پایانی نیست، و جهان و بویژه کشورهایی هم‏چون بنگلادش، در آینده، شاهد آتش‏سوزی و ریزش ساختمان‏های تولیدی غیر استاندارد، بر سر کودکان، زنان و مردان کارگر خواهد بود؛ شاهد خواهد بود که چگونه سرمایه‏داران به یاری حافظان مسلح و بقای سرمایه‏های امپریالیستی، کارگران را وادار به کارهای طاقت‏فرسا و ناامن خواهند نمود؛ شاهد خواهد بود که چگونه کارگر مجبور است در ازای دست‏مزد ناچیز، نیروی کارش را به فروش برساند و بدون آینده‏ای روشن بر زندگی محنت‏بار خویش تداوم بخشد. در حقیقت وظیفه‏ی دولت‏هایی هم‏چون دولت بنگلادش، مساعد نمودن میادین استثمار به‏منظور زراندوزی هر چه بیش‏تر صاحبان تولیدی‏ست و وظیفه‏ای جز، لگدمال نمودن خواسته‏های ابتدائی کارگران بر عهده ندارند. در حقیقت استثمار و سرکوب، جزء ذاتی این نظام‏هاست و در این رابطه، فرهنگ، ایدئولوژی و رنگ و پوست نمی‏شناسد و از رفتار و کردار واحدی پیروی می‏نماید. همه‏جا دارد استثمار می‏کند و همه‏جا دارد به جان کارگر معترض می‏افتد. به این دلیل که بنیه‏ی نظام‏های طبقاتی با استثمار کارگران و زحمت‏کشان ریخته شده است. بنابراین درخواست تأمین حقوق و جان کارگران، در زیر سایه‏ی نظام‏های کنونی بیهوده است؛ چرا که خودِ اینان بانی چنین وضعیت‏اند و هم‏چنین با وجود چنین دولت‏هایی، هیچ جامعه‏ای و بویژه کارگران و زحمت‏کشان بنگلادش، از بروز چنین فجایع‏ی دل‏خراشی خلاصی نه‏خواهند یافت.

به عبارتی دیگر ملاک و عیار اصلی دولت‏مردان وابسته، افزایش تولید و به‏کارگیری هر چه بیش‏تر نیروی کار ارزان  است؛ ملاک و سیاست‏شان، بردوامی کار طاقت‏فرسا و آن‏هم در محیط‏های ناامن کارگری‏ست و بالبطع کارگران رعنای بنگلادش تک نمونه در این دنیای ناامن، و در این دنیای سراسر استثمار و چپاول نبوده و نیستند. این نظام‏ها زاده شده‏اند تا حقوق کارگران را بالا به کشند؛ زاده شده‏اند تا هرگونه اعتراض, به‏حق، و ابتدائی میلیون‏ها توده‏ی محروم را قلع و قمع نمایند؛ زاده شده‏اند تا کارگران، در ازای دست‏مزد بسیار ناچیز، تن به ساعات کار بیش‏تر دهند. این چهره‏ی واقعی و کریه سرمایه‏داران است و تا آن‏جائی‏که در توان دارند بر تعرض خویش به کارگران خواهند افزود؛ تا آن‏جائی‏که در توان دارند، بر سرعت ماشین استثمار خواهند افزود تا انبان‏های خود را پُرتر نمایند. قانون سرمایه، قانون بی‏حقوقی برای کارگران است و بدون کمترین شک و شبهه‏ای مخالفنن چنین قوانین ظالمانه‏ای، از تعرض ارگان‏های سرکوب‏گر دولتی در امان نه‏خواهند بود.

بنابراین تنها راه و رهائی از رخ‏دادهایی هم‏چون فجایع‏ی رعنای بنگلادش، در نابودی نظام‏های سرمایه‏داری‏ست. حیات لحظه‏ای این نظام‏ها، مترادف با بی‏حقوقی کارگران و زحمت‏کشان است، و تا زمانی‏که سیاست‏های صاحبان تولیدی و کارفرمایان زالوصفت، در محیط‏های کارگری حاکم می‏باشد، اوضاع کاری و معیشتی کارگران بهبود نه‏خواهد یافت. چاره‏ی کار در زیر و رو نمودن نظام‏های امپریالیستی و برقراری حاکمیت کارگران و زحمت‏کشان می‏باشد. تنها در چنین شرایطی‏ست که استانداردهای کاری بالا خواهد رفت و جامعه، بیش از این شاهد استثمار و ناامنی محیط‏های کاری نه‏خواهد بود.

۲۹ آپریل ۲۰۱۳

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲